روز هفتم رفتنشمراسم هفت را تصمیم گرفتیم در خانه خودشان بگیریم. مثل روضه خانگی؛ روضه ای که تصمیم داشتند محرم امسال در خانه شان بگیرند.
برای خرید مخلفات شام بعد از مراسم، با احمد رفتیم هایپر. نوشیدنی و ماست برای حدود سیصد نفر و چند بسته دستمال کاغذی و کمی چای و قند، دو چرخ خرید را پر کرد؛ حرکت که میکردیم نگاه های متعجب بعضی از شهروندان را به چرخ های خرید متوجه میشدم.
به مسئول صندوق که رسیدیم، تعجب و سوالش رو نتوانست پنهان کند و با لبخندی گفت “مهمونی دارین؟” احمد گفت “مراسم داریم، مراسم هفتم مادرم …” لبخند خانم حسابدار روی لبش یخ زد و با ناراحتی گفت “ببخشید، خدا رحمتشون کنه.”
به این فکر میکردم که بقیه آدمها وقتی چرخها را میدیدند با خودشان چه فکری میکردند؟ اگر ایام محرم نبود، شاید خیلی ها فکر میکردند جشنی، تولدی، مراسم شادی داریم؛ خوشبحالشان ی هم حتما در دلشان حواله مان میکردند.
این قضیه مثل قضیه ی زندگیهای مجازی است، عکس هایی که در اینستا میگذاریم، پستهایی که مینویسیم، در حالیکه خیلی واقعیتها و حرفها را قایم میکنیم؛ خوانندگان فقط روی خوش و شاد عکسها و نوشته ها را میبینند و قضاوت میکنند و نمیدانند در پشت آن نوشته ها و تصاویر، چه دردها و غمهایی وجود دارد.
*یادم باشد بیشتر مواظب باشم
نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۱۰:۲۸ ق.ظ روز ۲۸ مهر ۱۳۹۵ |
دیدگاه (۴)
دوازده مهر نود و پنجتصمیم گرفتم برای شام خورش کرفس بذارم. از فریزر مرغ درآوردم ولی هرچی دنبال کرفس گشتم، چیزی نیافتم؛ کرفسهام تموم شده بود و یادم نبود!
هم هوس کرفس کرده بودم، هم حوصله فکر کردن و یافتن یه غذای دیگه که تازگی نخوردیم رو نداشتم برای همین گفتم میرم از مغازه سرکوچه یه بسته کرفس بستهبندی آماده میخرم؛ هم به تصمیمم برای شام امشب میرسم و هم برای اولینبار این بستهبندیهای فریزری آماده رو امتحان میکنم.
بیست تومن گذاشتم تو جیب شلوارم و چادر سر کردم و رفتم بقالی سر کوچه؛ ولی کرفس فریزری آماده نداشت! گفتم برم تا مغازه دوتا کوچه اونورتر، شاید داشته باشه. وقتی فروشنده گفت تو یخچال آخر مغازه داریم، خوشحال شدم ولی وقتی بین بستههای تو یخچال گشت و گفت: خانم فقط سبزی قرمه و سبزی پلویی داریم، باز ناامید شدم؛ باخودم گفتم برگردم خونه، سبزی پلو بذارم! ولی باز «منِ هوس کرفس کرده» گفت حالا تا آن سوپربزرگه خیابون بعدی هم برو، اگه اون نداشت دیگه بیخیال! برای رسیدن به سوپربزرگه خیابون رو دور زدم و چشمم خورد به مغازه میوه فروشی که تازه باز شده بود و تابحال ندیده بودمش! داخل که شدم و چشمم به کرفسهای تازه که افتاد، از اینکه پشیمون نشده بودم و برنگشته بودم خونه، خوشحال شدم. از فرصت استفاده کردم و خیار و گوجه و انگور هم خریدم! برای شام خورش کرفس تازه تازه داشتیم 🙂
اصلا باید توی هر خیابون یه مغازه میوه فروشی و سبزی فروشی باشه، تا بشه میوه و سبزی تازه تازه خرید و مصرف کرد!

پ ن: بیاین سبد ببریم برای خرید تا از مصرف پلاستیک جلوگیری کنیم و به محیط زیست کمک کنیم
نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۱۱:۳۱ ق.ظ روز ۱۲ مهر ۱۳۹۵ |
دیدگاه (۰)
از عهدِ آدممن از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم
چه شبها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نمنم، تو را دوست دارم
نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی
من ای حس مبهم تو را دوست دارم
سلامی صمیمیتر از غم ندیدم
به اندازهی غم تو را دوست دارم
بیا تا صدا از دل سنگ خیزد
بگوییم با هم: تو را دوست دارم
جهان یک دهان شد همآواز با ما
تو را دوست دارم، تو را دوست دارم
قیصر امینپور
نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۳:۲۴ ب.ظ روز ۱۰ مهر ۱۳۹۵ |
دیدگاه (۰)
تبولهتبوله یه سالاد خوشمزه عربی ه که اصالتا به لبنان و فلسطین تعلق داره و شنیدم لبنانیها اولین شنبه ماه جولای رو به عنوان روز ملی تبوله نامگذاری کردن!
اساس این سالاد خوشمزه، جعفریه، پس اگه مثل من عاشق جعفری هستین و دوست دارین تو اکثر غذاها جعفری حضور داشته باشه، قطعا این سالاد رو دوست دارین!
موادلازم برای حدود چهارنفر:
نصف پیمانه بلغور نرم و نازک گندم (هرچی ریزتر باشه، بهتر)
دو عدد گوجه فرنگی بزرگ
یک عدد موسیر یا پیازسفید یا پیازچه ساطوریشده
چهار دسته یا ۱۶۰ گرم جعفری تازه و شاداب
دو دسته یا ۳۰ گرم نعنا تازه
نصف پیمانه روغن زیتون
سه قاشق غذاخوری آبلیمو تازه
دو قاشق چایخوری فلفل سیاه
یک قاشق چایخوری ادویه عربی بهارات (یه چیزی تو مایههای ادویه پلویی خودمونه که شامل این مواده: تخم گشنیز، فلفل، هل، میخک، زیره، جوز هندی، دارچین و پودر فلفل دلمهای)

همیشه با این دستور، تبوله درست میکنم با این توضیح قبلی درباره بلغور که مقداری آب جوش میارم و تو یه کاسه میریزم و بلغور هام رو توی آب میریزم و در ظرف رو میبندم و میذارم حدود نیم ساعت بمونه و بعد آبکش میکنم.
- بلغور باید خیلی با دقت شسته شود تا نشاسته و گرد و خاکش گرفته شود. مثل برنج آن را زیر آب سرد میگیریم و آب مهآلود و گردوخاکی را بیرون میریزیم. بهتر است آن را در آب جوش بخیسانیم اما اگر نمونه نازک و بسیار ظریفاش را یافتید با چند بار شستن، آماده مصرف است. بلغور آماده را در یک کاسه میریزیم.
- مرحله ساطوریکردن مواد: با یک کارد تیز و بلند قسمتهای سفت ساقه جعفری و نعنا را میگیریم. برگها باید سالم از ساقه چیده شوند و به اندازه یک میلیمتر با کارد ساطوری شوند. نباید زیاد خردشان کنیم که رنگ و شکل را کامل از دست بدهند. همه را در کاسه بزرگ میریزیم.
- گوجهفرنگی هم باید به اندازه نیم سانتیمتر خرد شود. معمولا پوست گوجه جدا میشود. خردهها با آب و تخمگوجه به مهمانی همان یک کاسه بزرگ میرود.
- پیازچه یا پیاز کوچک را هم به همان اندازه خیلی ریز، خرد میکنیم و در کاسه میریزیم.
- آخرین مرحله اضافه کردن ادویه، آب لیمو و روغن زیتون و بقیه موادی است که باقی مانده است.
همه مواد را باهم قاطی کرده و درون ظرف سرو میریزیم

نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۳:۳۵ ق.ظ روز ۰۲ مهر ۱۳۹۵ |
دیدگاه (۱)