![]() آخرین نوشتهها![]()
چند برش از یک عصر پاییزی
از بین عودهایم، بهارنارنج را برمیدارم و در جاعودی روی میز میگذارم و روشنش میکنم. میروم آشپزخانه. پرده آشپزخانه و اتاق خواب را می اندازم داخل ماشین، پودر میریزم و ماشین را روشن میکنم. فایل آهنگهای مورد علاقه ام را از تبلت میگذارم پلی شود، دستور کیکی ک هفته قبل دوستم برایم فرستاده بود را میخوانم، شیر و تخم مرغ و ارد و وانیل و … همه را به ترتیب کنار هم میچینم و شروع میکنم طبق دستور پیش رفتن؛ تبلت مدام خاموش میشود و مجبورم رمزش را وارد کنم تا ادامه دستور را بخوانم. اعصابم را خرد کرده این روش؛ یاد کتاب اشپزی مامان و آن دفترشان که پر بود از دستورهای مختلف کیک و شیرینی و غذا، می افتم. فر را روشن میکنم و مواد کیک را هم میزنم، قالب را چرب میکنم و نصف مواد را میریزم درونش. نصف مواد باقی مانده را پودر کاکایو میزنم و وسط قالب میریزم و نصف مواد را رنگ سبز. حوصله فکر و وقت گذاشتن بیشتر ندارم، ولی دختر درونم بیخیال نمیشود، میگوید چهار رنگش کن، لحظه اخر یکمقدار رنگ قرمز را ب روی کیک اضافه میکنم و هم میزنم؛ قالب را در فر میگذارم. قوطی جو را از کابینت بیرون می آورم، اندازه یک مشت برمیدارم، میشویم و داخل دیگ میریزم با دو لیوان آب. یاد اولین باری ک سوپ جو درست کردم می افتم، نمیدانستم جو بعد از پختن چهار برابر میشود؛ سوپم جامد جامد شده بود! ماشین بوق میزند پرده ها را شسته. از ماشین خارجشان میکنم. لباسهای شسته شده دیروز را از جالباسی جمع میکنم و روی تخت می اندازم تا نوبت تا کردنشان بشود. پرده را می اندازم روی جالباسی. آویزهایش را می اورم و سعی میکنم یادم بیاید گیره ها از کدام سمت باید ب پرده اویزان شود. هردفعه بعد از شستن پرده ها، اوضاع همین است. صندلی میگذارم و آویز را جا می اندازم.تازه یادم می افتد ک دکمه ضدچروک ماشین را نزده بودم و پرده ها چروک شدند. همانطور نمناک آویزانشان میکنم و پروانه های خاکستری شان را وصل میکنم. تلفنم زنگ میخورد، سیماست؛ از دوستان قدیمی ام. صحبت میکنم و نگاهم می افتد ب تکه چوب انتهای عود، تمام شده و من، بوی عود محبوبم را بین آرد و تخم مرغ و مایع لباسشویی گم کردم. آلوقرمزهای مانده از تابستان را که داشتند خراب میشدند، دیروز پختم و در یخچال گذاشتم، بیرون می آورم. ملاقه ملاقه روی صافی میریزم و با قاشق صاف میکنم. هرچند دقیقه یک قاشق از عصاره بدست امده را ب بهانه تنظیم نمک، میخورم. یادش بخیر وقتهایی ک مامان لواشک درست میکردند و یواشکی آلوهای پخته شده را از دیگ برمیداشتم و میخوردم. یادم می آید برای فردا نان باگت میخواهم، دستهایم را میشویم و برای احمد پیامک میزنم ک سر راه، نان باگت بخرد. برمیگردم به اشپزخانه؛ درب فر را باز میکنم و چنگال را وسط کیک میزنم، کیک ب چنگال نمیچسبد؛ فر را خاموش میکنم و کیک را روی اپن میگذارم تا سرد شود. با قاشق ب جان آلوها می افتم. یک چشمم ب الوهای له شده است و یک چشمم ب دیگ ک جوها سر نرود، قابلمه کوچک باقی مانده خورش بامیه دیروز را از یخچال در میاورم و بین بامیه ها و آب یخزده دنبال تکه مرغ هایش میگردم، بیرون می اورمشان، ریز میکنم و داخل سوپ میریزم. میخواهم ذرت و هویجهای یخزده را از فریزر بیاورم ک دستم میخورد ب جعبه تمام شده نان روغنیها و تکه های آخر خردشده، نصیب زمین میشوند. مینشینم زمین و با دست جمعشان میکنم و داخل سطل نان خشک میریزم و نرمه هایش را جارو میکشم. ذرت و هویج و شیر را ب سوپ اضافه میکنم و نمکش را اندازه میکنم. جعفری را درمی اورم و مقداری را در بشقاب ریز میکنم و آماده میگذارم روی اپن. صاف کردن آلوها تمام شده، سینی ها را کمی چرب میکنم و مواد لواشک را روی آنها میریزم و تکان میدهم. بوی ترشی آلو و شیرینی کیک و گسی جو باهم میریزد توی بینی ام. کیک سرد شده را برش میزنم، یک چهارمش را میگذارم در بشقاب همسایه که دیروز برایمان حلوا آورد. چادرم را سرم میکنم و ب در خانه شان میروم. بشقاب را میدهم و تشکر میکنم. چند لحظه ای درباره جلسه ساختمان صحبت میکنیم و مقدار شارژ اضافه شده ی این ماه. ب نخل مردابم ک در راهرو گذاشته ام تا خوب آفتاب بخورد، آب میدهم و ب خانه برمیگردم. زیر سوپ را کم میکنم که تا آمدن احمد جا بیفتد، ظرفهای تلنبار شده در سینک را میشویم. یک تکه از کیک سبز و قهوه ای و قرمزم را برمیدارم با یک لیوان چای و به هال می آیم. روی زمین مینشینم و تکه ام را میدهم ب مبل. نگاهم ب پرده تمیز می افتد و لبخند ب لبم می آید. چای مینوشم و ب فکر روشن کردن عود دیگری می افتم. ![]() خیلی از ما پدر و مادرها وقتی بچه بودیم، جشن تولد نداشتیم. اگر هم چیزی بود لااقل به شکل تولدهای امروزی نبود. یک مهمانی مختصر فامیلی بود که شاید یک کیک تولد هم داشت. تولد گرفتن یک نوع جشن فانتزی و اعیانی مجلل بهحساب میآمد که از توان بیشتر خانوادهها خارج بود. اما الان دیگر برگزاری این جشن از آن شکل قبلی خودش خارج شده و به یک جشن سالانه و عموما پر هزینه برای خانوادهها تبدیل شده است. آنچه ذهن والدین امروزی را مشغول کرده، برگزار کردن یا نکردن این جشن نیست بلکه نوع و کیفیت این مراسم، دغدغه جدی آنها شده است. اغلب جشنهای تولدی که این روزها برای بچهها برگزار میشود، برای بچهها نیست بلکه نوعی خودنمایی و چشمو همچشمی به دیگران است. بیشتر این جشنهای پرهزینه و پر از تجملات افراطی، کودک محور نیست و در واقعیتش هیچ توجهی به کودک ندارد. اگر جشن تولد را برای کودک مان برگزار میکنیم چرا شادیها و هیجانات کودکانه در آن جایی ندارد؟ چرا این روزها تنها تفاوت جشن تولد کودکان با یک مراسم عروسی در مدل و متن روی کیک مراسم است؟ میدانید راهحلهای برگزار کردن یک جشن شاد و خاطره انگیز و در عین حال ساده و کودکانه چیست؟ شادیهای کوچک، خاطرههای بزرگ سعی کنید از روزهای قبل از جشن فکر کنید که چه برنامه و بازیهایی میتوانید برای بچهها ترتیب بدهید تا با روحیه کودکانه آنها متناسب باشد. جشن تولد لازم نیست شبیه عروسی باشد و دقیقا همان برنامهها برای مهمانان اجرا شود که در مراسم شادی دیگر اجرا میشود. سعی کنید خودتان را جای فرزندتان بگذارید. اگر سلیقه او را بدانید به راحتی میتوانید حدس بزنید که چه چیزهایی خوشحالش میکند. راههایی پیدا کنید که بتوانید غافلگیرش کنید. مطمئن باشید بچهها از مسابقه دادن و بازی با دوستانشان بیشتر خوشحال میشوند تا کارهای بزرگانهای که فقط از بزرگترها الگوبرداری کردهاند. از بازیهای زمان کودکی خودتان الگو بگیرید و آنها را طراحی و خود اجرا کنید. با این کار شما علاوه بر اینکه به فرزندتان و دوستانش یک بازی جمعی جدید آموزش میدهید، به آنها ذوق و شوق یک تولد واقعی کودکانه را هم تزریق میکنید. مثلا مسابقه صندلیبازی یا پانتومیم برایشان برگزار کنید یا بین چند نفرشان مسابقه بگذارید که بدون دخالت دست، شیرینی خامهای یا ماست بخورند. یا حتی میتوانید برایشان با کاغذ ماسک درست کنید وداستانی تعریف کنید و از آنها بخواهید آن داستان را بهصورت نمایش اجرا کنند. میتوانید چند عدد مقوای رنگی و چسب و قیچی به آنها بدهید تا کاردستی درست کنند. میشود کاردستیهای درست شده در آن روز را بهعنوان یکی از یادگاریهای تولد کودکتان از دوستانش نگه دارید. البته سن بچهها را هم برای بازیها درنظر بگیرید. مطمئن باشید برای ما بزرگترها این بازیها تکراری شده اما برای بچهها تازگی و نشاط زیادی دارد. سعی کنید سلیقه بچهها برایتان اولویت داشته باشد تا جشن خاطرهانگیزی در ذهنشان بماند. مهمانهای جشن جشن شما حتما لازم نیست مهمانهای زیادی داشته باشد، میتوانید جشنهای کوچک خانوادگی بگیرید با حضور پدربزرگها ومادربزرگها، دایی و عمو و خاله و بچههایشان یا اینکه دوستان مهد یا مدرسه فرزندتان را دعوت کنید. تولد برای بچههاست پس لازم نیست حتما پدر و مادرهایشان را هم دعوت کنید تا با مشکل کمبود جا در خانه مواجه شوید. مطمئن باشید در این صورت به بچهها بیشتر خوش میگذرد. کجا جشن بگیریم؟ اولین گزینه خانه خودتان است. میتوانید تعداد مهمانها را با اندازه و ظرفیت خانهتان هماهنگ کنید. ولی اگر تعداد آنها بیشتر است میتوانید در خانه یکی از نزدیکان که محیط بزرگتری دارد جشن را برگزار کنید؛ مانند خانه پدر و مادرخود یا همسرتان. اگر برگزاری جشن در خانه برایتان سخت است، گزینههای دیگری هم دارید؛ میتوانید کیکی بخرید و وسط روز بدون اطلاع فرزندتان به مدرسه یا مهدش بروید و در کنار دوستانش برایش جشن بگیرید، قطعا بهشدت هیجان زده میشود. البته در این صورت بهتر است از بردن کادو و هدیه اختصاصی برای فرزندتان به مدرسه خودداری کنید. برگزاری جشن در پارک و محوطههای باز هم گزینه خوبی است که روحیه بچهها را کاملا شاد میکند و هزینه چندانی هم ندارد، شما هم از آماده کردن خانه برای مهمانان راحت میشوید. اگر در پارک یا فضای سبز جشن گرفتید، میتوانید از قبل نمایشی ترتیب دهید درباره مهربانی با درختان و فضای سبز تا بچهها خودشان آن را اجرا کنند. با این کار دوستی با طبیعت و مراقبت از گلها و درختان را به آنها آموزش دادهاید. سعی کنید حتما و بهنحوی جشن شما برای فرزندتان و دوستانش جنبه آموزشی هم داشته باشد، البته فضای شاد جشن نباید از بین برود. حواستان به همسایهها باشد اگر تصمیم دارید جشن تولد را در خانه آپارتمانی برگزار کنید، حواستان به رعایت حال همسایهها هم باشد. سعی کنید مراسمتان را شب نگیرید. ظهر یا عصر زمان بهتری است تا هم بچهها سرحال و شاد باشند و هم مزاحم وقت خواب و استراحت همسایههایتان نشوید. چی بپزم؟ وقتی قرار است مهمانهای تولد شما بیشتر بچهها باشند، باید خوراکیهایی داشته باشید که باب میل آنهاست؛ یعنی لازم نیست هزینه و قیمت خوراکیها مدنظر شما باشد. اتفاقا شما میتوانید با ترکیب چند بسته از ژلههای رنگی و چند ساندویچ ساده یک میز تولد خوب و چشمنواز تهیه کنید. پیشنهاد میکنیم چند عدد میوه را پوست بکنید و به یک سیخ چوبی بکشید. با این کار هم در میزان میوهای که باید تهیه کنید خیلی صرفهجویی میکنید و هم بچهها را برای خوردن میوهها سر ذوق میآورید. اگر آنقدر خوش سلیقه باشید که کیک تولد فرزندتان را خودتان بپزید، دیگر هیچچیزی کم ندارید! منتشر شده در تاریخ یازده خرداد نود و سه در روزنامه همشهری نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۹:۳۰ ق.ظ روز ۲۴ مهر ۱۳۹۳ | دیدگاه (۴) ![]() همیشه درباره نگهداری و مراقبت از محیط زیست و نکشتن حیوانات و دوست داشتن شون حرف میزد. نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۱:۱۰ ق.ظ روز | دیدگاه (۱) ![]() حتما برای شما هم پیش آمده که میوهها و سبزیهایتان را با اینکه در یخچال نگهداری میکنید زود خراب و غیرقابل استفاده میشوند.
برای بهتر نگهداشتن میوهها باید بدانید که هر میوهای در یک شرایط خاص بیشتر عمر میکند و سالم میماند. بعضی از میوهها مانند میوههای مناطق گرمسیری به سرما حساس هستند و اگر در یخچال نگهداری شوند، زودتر خراب میشوند؛ میوههایی مثل انبه و آناناس اینگونه هستند و بهتر است آنها را خارج از یخچال در فضایی از آشپزخانه که به دور از نور مستقیم خورشید است، نگهداری کنید. موز نیز از همین نوع میوههاست و برای ماندگاری بیشتر، بهتر است آن را در یک کیسه سیاه یا در روزنامه بپیچید و در قسمتی از آشپزخانه با نخ آویزان کنید. قسمت بالای موز که محل اتصال موزها به هم هستند را نیز اگر فویلپیچ کنید، موزها مدت زمان بیشتری میمانند و خراب نمیشوند. سیب از میوههای بسیار مقاوم است و اگر ضربه نخورد و در جای خنک نگهداری شود تا ۲ماه قابل نگهداری است. پس موقع شستن و جابهجایی سیبها مواظب باشید ضربه نخورند تا مدت زمان بیشتری سالم بمانند. خیار اما برعکس سیب، زود پلاسیده و خراب میشود. برای بیشتر کردن عمر خیار، آنها را نشسته داخل ظرف دربسته یا میان روزنامه بپیچید و در یخچال نگهداری کنید. اگر خیارها را شستید، کاملا خشکشان کنید و بعد در ظرف دربسته نگهداری کنید. یادتان باشد حتی خیارهای نشسته هم بعد از مدتی شروع به تعریق میکنند، پس بعد از چند روز به خیارها سر بزنید و با پارچهای خشکشان کنید یا بعد از قرار دادن خیارها در ظرف، رویشان پارچهای بکشید تا آب حاصل از تبخیر را بگیرد. روش نگهداری لیموترش نیز مانند خیار است. آنها را در ظرف دربسته درون یخچال نگهداری کنید و اگر آنها را شستید، کاملا خشک کنید و بعد در ظرف دربسته یا درون کیسه پارچهای در یخچال بگذارید. موقع خرید کیوی سعی کنید آنهایی که سفت هستند و بهنظر نارس میآیند را انتخاب کنید و نشسته داخل پاکت کاغذی در یخچال یا بیرون در محیطی خنک قرار دهید. اگر کیویها رسیده هستند، در کنار میوههایی مثل سیب، گلابی و سیبزمینی قرار ندهید زیرا گاز متصاعد شده از آنها باعث میشود کیوی سریعتر برسد و خراب شود. هندوانه و خربزه را قبل از قاچ کردن تا چند روز خارج از یخچال میتوانید نگهداری کنید ولی بعد از قاچ کردن، روی قسمتهای باقیمانده حتما فویل بکشید، سپس در یخچال قرار دهید تا تازه بمانند. برای نگهداری بهتر از انگورها، آنها را نشسته داخل کیسه در یخچال بگذارید و فقط قبل از مصرف آنها را بشویید. اگر انگورها را از قبل بشویید و در یخچال بگذارید، دانههایش ترک میخورند. این مطلب برای روزنامه همشهری نوشته شده است نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۴:۲۱ ب.ظ روز ۱۰ مهر ۱۳۹۳ | دیدگاه (۰) ![]() دیدین تومترو وقتی مسافرا پیاده میشن، برای سوارشدن به پله برقی صف میشه و چند ثانیه باید آروم پشت باقی مسافرا راه بری و منتظر بشی تا برسی به پله برقی، بعد یکسری به خیال خودشون زرنگی! میکنن و آخر صف نمیایستن و جمعیت رو رها میکنن و میان کنار پله برقیها و خودشونو بین آدمها جا میدن و سوار پلهها میشن، اینا همون ماشین سوارهایی هستن که وقتی “آدمها” برای دور زدن توی خیابون و اتوبان پشت چراغ قرمز یا ترافیک منتظرند، صف تشکیل شده رو خط سوم خیابون رو نمیبینن و از خط دوم (یا حتی اول) میرن جلو و راه همه رو سد میکنن ومیپیچن ! اون همه آدم و ماشین که قبل اونها رسیدن و منتظر هم هیچ! ماشالله انگار همه جراح فوق تخصص هستن، بیمارشون داره تو اتاق عمل میمیره که چند ثانیه رعایت کردن حقوق همشهریهاشون رو نمیتونن بکنن! پ.ن: معلومه عصبانیام؟ بله عصبانی هستم! 🙂 نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۹:۳۰ ق.ظ روز ۰۱ مهر ۱۳۹۳ | دیدگاه (۱۴) ![]() |