![]() ![]()
روشِ پختِ شلهزرد
توضیح اولیه: چند ماه پیش یه قسمت جدید به اسم وادی آشپزی به وبلاگم اضافه کردم و تصمیم داشتم روش پختِ بعضی از غذاهایی که می پزم را بنویسم، هم برای اینکه خودم بعدا (که یادم رفته روش پخت را:) بتونم بهش مراجعه کنم هم برای بقیه مفید باشه؛ ولی اصلا فرصت نشد که این بخش را فعال کنم تا امروز، روز اول ماه مبارک که شلهزرد پختم و تصمیم گرفتم دستورش را بنویسم، امیدوارم مفید باشه. بچه که بودم، همیشه فکر میکردم شله زرد پختن یک کار خیلی سخت و وقتگیریه و حتما باید مهارت و تجربه زیادی داشته باشی تا بتونی شله زرد درست کنی ولی وقتی برای اولینبار شله زرد درست کردم، فهمیدم که چقدر اشتباه فکر میکردم و درست کردنش اصلا کاری نداره. موادی که برای شله زرد درست کردن لازم داریم: برنج، روغن، زعفران، شکر، خلال پسته و بادام، گلاب و کمی دارچین برای تزئین. در ابتدای کار باید به مقداری که میخواهید شله درست کنید، برنج خیس کنید، مثلا من یک لیوان برنج خیس کردم و سه تا کاسه شله شد. برنج را با آب زیاد بذارید روی گاز تا جوش بیاد و خوب پخته بشه؛ درست مثل زمانی که میخواین برنج دم کنید. برنج باید آنقدر روی گاز باشه تا دونههای برنج کاملا پخته و بزرگ و له بشه. وقتی برنجتان خودش را کامل ول داد زعفران بهش اضافه کنید به مقداری که رنگ برنجتان زرد بشه و بعد شکر به مقداری که دوست دارید طعم شله زردتان آنقدر شیرین باشه، کمی روغن و خلال پسته یا بادوم را به مقداری که خودتان دوست دارید اضافه کنید و هم بزنید. اگر مقداری گلاب هم به شلهتان اضافه کنید طمع و بوی مطبوع و خوبی پیدا میکنه. بعد از هم زدن گلاب و خلالها با برنج، یک دمکنی روی دیگ بذارید و حدود یک ربع بیست دقیقه بذارید تا دم بکشه و بعد از یک ربع، محتوای دیگ را به کاسه ها بریزید و روش را هم با خلال پسته و بادوم و دارچین تزئین کنید و از آشپزیتان لذت ببرید. میتونید هم از دمکنی استفاده نکنید، انقدر بذارید روی شعله آروم بمونه تا آروم آروم آبش کم بشه و به سفتی برسه که خودتان دوست دارد. فقط حواستون باشه که “هم” بزنید تا ته نگیره. نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۱۱:۱۵ ق.ظ روز ۳۱ تیر ۱۳۹۱ | دیدگاه (۷) ![]() ربنا و جعلنا مسلمین لک و من ذریَتنا امه مسلمه لک و ارنا مناسکنا وتب علینا انک انت التواب الرحیم پروردگارا ما را تسلیم فرمان خود قرار بده و از فرزندانمان امتی که تسلیم فرمان تو باشند بوجود آور و شیوه عبادتمان را به ما نشان ده و توبهی ما را بپذیر که توئی توبهپذیر مهربان. سوره مبارکه بقره آیه ۱۲۸ ![]() سوار مترو شدم و روی صندلی که از لطف الهی! خالی بود، نشستم؛ هنوز مشغول صاف و صوف کردن چادرم بودم که نگاهم به کتاب در دست خانم کنار دستیم افتاد. نگاه کردم ببینم اسم کتاب چیه؛ “افسون سبز” با خواندن اسم کتاب انگار پرتاب شده باشم به هفت هشت سال پیش و موقعی که این کتاب را خوندم؛ احساس کردم باید دربارهی کتاب با خانمه صحبت کنم، نظراتش را بدونم، خودم دربارهاش حرف بزنم تا این نیرو و حسی که تو وجودم ایجاد شده بود از دیدن این کتاب را تخلیه کنم؛ برای اینکه سرِ صحبت را باز کنم برگشتم یه سوال مسخره ازش پرسیدم “افسون سبز تکین حمزهلوئه؟” نگام کرد و خیلی بیروح گفت “آره” منتظر بودم چیزی در ادامهی حرفش بگه تا بحث شکل بگیره ولی سرش را انداخت روی کتاب و ادامه داد به خواندن. دوباره تلاش کردم و گفتم “من هفت سال پیش تقریبا این کتاب را خوندنم، همون که دختره با یه مردی ازدواج کرد که چشمهاش سبز بود؟” ولی باز فقط یک آره با یه لبخند خشک بهم تحویل داد! تقریباً یخ کردم، آن حسِ همذاتپنداری دربارهی رمانم سرکوب شده بود، حرصم گرفته بود ولی چارهای نبود، باید سکوت میکردم و مزاحمِ کتاب خوندنِ خانم بغلی نمیشدم. نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۴:۴۵ ق.ظ روز | دیدگاه (۳) ![]() نمیدونم ماهایی که سرو کارمون با اینترنت و دیجیتال و این جور چیزاست توقعمون از جامعه و بقیه زیاده! یا بقیه هنوز سعی نکردند خودشان را با دنیای دیجیتال “آپدیت” کنند. امروز رفته بودم دکتر. شماره پروندهام را نداشتم و گفتم حتما مشکلی نیست و با اسمم از توی کامپیوتر پیدا میکنه. پول نقد هم به اندازه ویزیت همراهم نبود و گفتم همانجا با کارتخوان حساب میکنم! با این خیالات خام رفتم دکتر؛ ولی منشی محترم گفت «ما اصلاً کامپیوتر نداریم! باید شماره پروندهات را بگی تا من پیدا کنم. کارتخوان هم نداریم، برو از بانک سر کوچه پول بگیر» هنوزم با خودم درگیرم که توقع من خیلی زیاد بود یا مطب این دکتر معروف! خودش را آپدیت نکرده بود.
نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۶:۰۰ ق.ظ روز ۲۶ تیر ۱۳۹۱ | دیدگاه (۱) ![]() هنوز شوق تو بارانی از غزل دارد خوشا به حال خیالی که در حرم مانده به یاد چایی شیرین کربلایی ها چه ساختار قشنگی شکسته است خدا بگو چه شد که من اینقدر دوستت دارم؟ غلامتان به من آموخت در میانه ی خون سید حمیدرضا برقعی نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۱۰:۳۵ ق.ظ روز ۰۹ تیر ۱۳۹۱ | دیدگاه (۳) ![]() |