![]() آخرین نوشتهها![]()
آغوش خدا
وفدت علی الکریم بغیر زاد وحمل زاد اقبح کل شیی معروف است که این جمله را حضرت علی علیه السلام بر قبر سلمان نوشتند. با اینروزهای من سازگار است.
ترجمه: بدون هیچ زاد و توشه ای به مهمانی کریم درآمدم. نه قلب سلیم و برقراری و نه کارنامه درخشان و آینه واری نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۱:۳۱ ب.ظ روز ۲۱ مرداد ۱۳۸۹ | دیدگاه (۰) ![]() کتابخانهام را که نگاه میکنم، حسرت میخورم
در فرندفید گفته بودم. قبلا بیشتر کتاب میخواندم. ولی چند روز پیش، فهمیدم یک نکتهی دیگر هم در این بین وجود دارد که شاید، غافل از آن بودهام. انتخاب؛ بعد هم بنابر شرایط و روحیات، آن کتاب را به کتابخانه برمیگردانم و کتاب دیگری بر میدارم و این باعث شده کتاب نیمخواندههایم زیاد شوند؛ جدیداً و دلیلش را همان دلایل بالا میدانستم ولی چند روز پیش وقتی شروع کردم به خواندن کتاب جدیدی و در یک روز، چندین فصلش را خواندم و در اتوبوس، هنوز روی صندلی ننشسته، از کیفم در میآوردم و شروع به خواندنش میکردم، فهمیدم موضوع کتابی که میخوانم و علاقهی خودم به حوزه مطالعاتی، در ترغیبم به خواندن آن کتاب خیلی اثر دارد.
غیر از کتابهای درسی که به مجبور به خواندنشان هستیم، چه به موضوع آن درس علاقه داشته باشیم و چه نه، گاهی باید در حوزهی خاصی مطالعه داشته باشیم، در این صورت هم، آن حوزه بنابر انتخاب خودمان و ضروریات و احتیاجات زندگیمان انتخاب شده و ناگزیر از خواندن هستیم و خود موضوع، باعث کشش و ترغیب به خواندن می کند ولی حرف من وقتیست که برای دل خودمان و اوقاتی که زیاد تمرکز نداریم( که کتابهای مهم!!! بخوانیم) بخواهیم کتابی را بخوانیم، آنوقت است که انتخاب کتاب مناسب، خیلی اهمیت پیدا می کند. برای مثال: کتاب “بیگانه” آلبرت کامو، حدود دو هفته ای -شاید هم بیشتر- در کیفم بود و هرجا میرفتم، به امید خواندنش، با خودم همراهش میکردم ولی هنوز هم تا صفحه ۳۰وپنج، بیشتر پیش نرفتم ولی “احمد شاه مسعود” را با اشتیاق و سریعخواندم. با خودم که تعارف ندارم. جدیدا کم، میخوانم متاسفانه.
نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۱:۳۳ ب.ظ روز ۱۵ مرداد ۱۳۸۹ | دیدگاه (۰) ![]() هفتهی پیش در خبرگزاریها استفتأ جدیدی از آیه الله خامنه ای پخش شد پیرامون التزام به ولایت فقیه و بازی جدیدی شد برای سایت ها و خبرگزاریهای مخالف جمهوری اسلامی. فتوای آقا حرف جدیدی نبود و آقا در حکم یک مجتهد، پاسخ سوالی که از ایشان شده بود را دادهاند. امام خمینی (ره) شاید اولین فقیهی بودند (حداقل معاصر) که توانستند این مبحث را بغیر از بحث تئوریاش، وارد مرحلهی عمل کنند و با انقلاب سال پنجاه و هفت و تشکیل جمهوری اسلامی، عملا نشان دادند که این مبحث دینی، فقط بحث تئوری نیست و ثابت کردند که دین میتواند منشا حیات جمعی و زندگی اجتماعی و پاسخگو نیازهای مادی مردم، در کنار نیازهای معنوی انها باشد. نظریهی امام دربارهی ولایت فقیه در چند کتاب ایشان آمده، اولینبار در کتاب “کشف الاسرار” دربارهی ملاحظات حکومتی فقها نوشتند و بعد در کتاب های “الرساله” و “تحریر الوسیله” و همچنین در مهمترین کتابشان دربارهی زعامت سیاسی فقیه، کتاب “حکومت اسلامی”، در این زمینه نوشتهاند. نظرات امام دربارهی ولایت فقیه کاملا روشن و واضح است؛ و دربارهی تشکیل حکومت اسلامی و وظیفهی ولایت فقیه گفته بودند: “عهدهدار شدن حکومت فی حد ذاته شان و مقامی نیست، بلکه وسیلهی انجام وظیفه و اجرای احکام و برقراری نظام عادلانهی اسلام است. این مقام، حکومت و منصب نیست که به انسان، شان و منزلت دهد، بلکه این منزلت و مقام معنوی است که انسان را شایسته برای حکومت و مناصب اجتماعی میسازد.” و هم چنین دربارهی ولایت فقیه گفتهاند: “قضیه ولایت فقیه یک چیزى نیست که مجلس خبرگان ایجاد کرده باشد. ولایت فقیه یک چیزى است که خداى تبارک و تعالى درست کرده است. همان ولایت رسول اللَّه هست. و اینها از ولایت رسول اللَّه هم میترسند! شما بدانید که اگر امام زمان -سلام اللَّه علیه- حالا بیاید، باز این قلمها مخالفاند با او. و آنها هم بدانند که قلمهاى آنها نمىتواند مسیر ملت ما را منحرف کند.” سخنان ان زمان امام را در کنار صحبتهای رهبر، علیالخصوص فتوای اخیرشان که فرموده اند: “ولایت فقیه به معناى حاکمیت مجتهد جامعالشرایط در عصر غیبت است و شعبهاى است از ولایت ائمه اطهار (علیهم السلام) که همان ولایت رسول الله (صلى الله علیه وآله) مىباشد” بگذاریم کاملا مشخص است که گفتمان امام و رهبری، یک گفتمان ست و یک دیدگاه. جایگاه ولایت فقیه در دین و دنیای مردم، حرف امروز و دیروز و شخص خاصی نیست، این موضوع بحثی بوده که در اسلام وجود داشته است و نظرات مختلفی پیرامون آن داده شده است. برای بیشتر دانستن دربارهی ولایت فقیه این کتابها پیشنهاد میشود: در باب “صلوه” فقه در بحث نماز جماعت بحثی داریم دربارهی شرایط امام جماعت و اینکه اگر در یک زمانی، دو امام با شرایط یکسان بودند کدامیک اولی هست؛ أقرا و أفقه و سن ِبیشتر و هاشمی بودن و تقوا و … درجواب میآید. حال تصور کنید کسی برود و از امام جماعت مسجدشان که اتفاقا سید هم هست این سوال را بپرسد (اگر تصورتان، مسجدی باشد که دو یا چند امام جماعت داشته باشد که یکیشان سید است، مثال واضحتر میشود) و آن شخص هم بر اساس آنچه از فقه خوانده و از احکام اسلام میداند به سوال، جواب دهد و بگوید: “در شرایطی که چند امام جماعت باشد، آنکه قرائتش از همه بهتر است، آنکه داناتر است، آنکه سید است و …” جواب این شخص به این معناست که منظور خودش بوده؟ یعنی این خکم را بیان کرده که اولویت خودش را برای امامت در نماز ثابت کند؟ بازنشر مطلب در گرداب
نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۱:۳۸ ب.ظ روز ۰۴ مرداد ۱۳۸۹ | دیدگاه (۰) ![]() |