![]() ![]()
عمو سبزیفروش
عصری رفتم تا میدان ترهبار نزدیک خانه تا هم کمی هوای بهاری به سرم بخورد هم کمی خرید کنم. خیار و گوجه و کاهوام را که خریدم، گفتم بروم از گاریای که همیشه چند متر آنورتر از میدان میایستد و سبزی دستهای میفروشد چند بسته ریحان و شاهی و تربچه برای افطار بخرم. الغرض. دو بسته شاهی و دو بسته ریحان و یک تربچه و یک پیازچه و یک شوید و یک گیشنیز برداشتم. وقتی میخواستم ریحان بردارم پرسیدم ریحانهایتان چند است؟ گفت “مثل بقیه، سه تومن” سه تومن؟ همین چند روز پیش از گاری دیگری دو تومن خریده بودم. حوصله جروبحث نداشتم. دستهها را کم کردم و به چهار بسته رساندم و گفتم بعدا از گاریای که همیشه میخرم و گرانفروش هم نیست میخرم. چهار دسته را به دستش دادم همراه با کارت بانکیام. دستهها را گرفت و با حالتی متاسف گفت “همین؟ فقط چهار تا؟” و در کیسه گذاشت و به دستم داد و دستگاه پوزش را برداشت که دوازده تومن را بکشد. گفتمش “همین را هم چون انتخاب کرده بودم برداشتم وگرنه گران میدهی” گفت “نه قیمت همین است” گفتم “نه، گاریهای دیگر دو تومن دستهای میدهند و ریحان سه تومن” گفت”آشغال است و خراب است مال آنها” گفتم”ابدا. من هر هفته دارم میخرم” برگشت و گفت “اصلا به شما سبزی نمیفروشم” و کارت را به سمتم گرفت و گفت “من جنسم را با منت نمیفروشم” طلبکار شده بود مردک! کارت را گرفتم و کیسه سبزیها را گذاشتم روی گاری و گفتم “بیا این هم سبزیهات” برگشت و گفت “بیا چیه؟ بگو بفرمائید. مودب باش” خیلی جلوی خودم را گرفتم که چیزی در جوابش نگویم! همان اول که با لحن تحقیرآمیز گفت فقط همین چهار بسته، باید میفهمیدم با چه طرز تفکری مواجه هستم که درکی ندارد که شاید مشتریای داشته باشد که همان دوازده تومن هم برایش سنگین باشد و نباید چنین سوالی با آن لحن تحقیرآمیز بپرسد و حال که به گرانفروشیاش اعتراض شده سودای ادب بگیرد! آن هم با مفرد قرار دادن. برای همسر تعریف کردم و گفتم هیچوقت دیگر از این گاری خرید نکن. این فرد جامعهی زیر دستش گاریاش و مشتریهایش، همین فرد یک مغازه بزرگ داشته باشد گرانفروشیهای بیشتر و بیادبیهای بیشتر میکند. وای به حال روزی که افراد شبیه این آدم پست و مقام بگیرند! نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۳:۱۷ ب.ظ روز ۳۰ فروردین ۱۴۰۱ | دیدگاه (۰) ![]() |