![]() ![]()
تا پخته شود خامی
سالهای اول ازدواج که تازه مستقل شده بودم و همه کارهای خونه با خودم بود، برای اینکه یادم نره تو هر کدوم از جا ادویه ای ها چی ریختم، اسمشون رو به ترتیب رو یه کاغذ نوشته بودم و زیر جاادویه ای، گذاشته بودم. زندگی هم همینه، باید بگذره تا یادش بگیری و بلدش بشی نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۸:۰۴ ب.ظ روز ۲۳ اسفند ۱۳۹۶ | دیدگاه (۰) ![]() تصور کنید با کودکتان در ماشین هستید و مشغول رانندگی. به چراغ قرمز میرسید و ماشین را نگه میدارید. فرزندتان از ایستادن ماشین تعجب میکند و از شما میخواهد ماشین را حرکت دهید. حالا شما باید برایش قوانین رانندگی و مفهوم چراغ راهنمایی و رنگهای سبز و قرمز و زرد را توضیح دهید. حالا تصور کنید کودکتان برای رسیدن به مقصد عجله دارد و تصوری از حقوق دیگران و ایجاد ترافیک و تصادف بخاطر رد شدن از چراغ قرمز ندارد. باید چه کنید؟ یکی از روشها برای ذهنیتسازی کودک این است که حاصل رعایت نکردن قانون را خودش ببیند. مثل مهتابِ داستان که گرسنه است و میخواهد زود به خانه برسد ولی از مادرش میخواهد از چراغ قرمز عبور کند. ولی بعد که به خانه میآید با دیدن ماشینهای اسباب بازی برادرش که همگی بوق میزنند و میخواهند اول خودشان عبور کنند، به فکر چاره میافتد. گذاشتن چراغ راهنمایی روی فرش بازی اتاق برادرش و آمدن نظم و آرامش به اتاق. انتشارات فنی ایران، کتابهای مختلفی با موضوع یادگیری مهارتهای زندگی برای کودکان چاپ کرده است. “کی اول برود”، مهارت قانونمندی و خاصتا رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی را به کودک آموزش میدهد. کودک گرسنهای که در ابتدا فقط خودش و برطرف شدن نیازش برایش مهم است ولی بعد از دیدن هرج و مرج ناشی از نداشتن قانون، خود به فکر وضع قانون میکند. قطعا اگر کودکان از همین سنین با قوانین و چرایی وضع آنها آشنا شوند، میتوان به آینده بهتری برای آنها و کشور امیدوار بود. کتاب علاوه بر موضوع قانونمندی، یک آموزش دیگر نیز برای کودکان دارد. پرورش قوه تخیل و جان بخشی به اشیا و اسباببازیها. شخصیتِ کودکِ داستان با تصور کردن حرکت ماشینهای اسباببازی، به مزیت داشتن قانون و رعایت رنگهای چراغ راهنمایی پی میبرد. پیشنهاد ما این است مثل داستانِ کتاب، با اسباب بازی صحنه رعایت نکردن قانون را برای مخاطبِ کودکتان صحنهسازی کنید. با چند روسری و پارچه چیزی شبیه خیابان و چهارراه بسازید. یک یا دو ماشین را خودتان در دست بگیرید و حرکت دهید و یک ماشین هم به کودک دهید و بخواهید از خیابان ساختگی عبور کند و با خوردن ماشینها به یکدیگر از کودک بپرسید راه حلش برای تصادف نکردن و شلوغ نشدن خیابان چیست؟ و بعد از جوابهای احتمالی، کتاب را برایش بخوانید. این مطلب در تاریخ سوم اردیبهشت ۹۶ در روزنامه همشهری چاپ شده است. انتشارات فنی ایران، برای دیگران، روزنامه همشهری، قوانین راهنمایی رانندگی، کتاب، کتاب کودکانه، کتابخوانی، معرفی کتاب، مهارت زندگی نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۶:۰۱ ق.ظ روز ۰۳ اردیبهشت ۱۳۹۶ | دیدگاه (۲) ![]() من در خانه ای بزرگ میشدم که پدرم به مهمان تعارف نمیکرد خانه بیایند مگر اینکه قبل از آن با مادرم مشورت کرده باشد. با اینکارش بارها مهمانهای لبنانی اش را آزرده خاطر یا شگفت زده کرده بود. اینکه “برای دعوت آنها به خانه؛ از زنش اجازه میگیرد” امام موسی صدر به روایت دخترشان برشی از کتاب هفت روایت خصوصی امام موسی صدر، خانواده، زندگی، سبک زندگی، سپیده باوران، فرهنگ، کتاب، کتابخوانی، لذتهای کوچک زندگی، مهارت زندگی، نقش زن و مرد در خانواده، هفت روایت خصوصی، یک جمله از کتاب نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۷:۱۶ ب.ظ روز ۱۱ مرداد ۱۳۹۴ | دیدگاه (۰) ![]() اگر زمان به عقب برگردد، دلتان میخواهد طعم کدام رفاقت را دوباره بچشید؟ سراغ کدامیک از دوستانتان دیگر نمیروید؟ عمر کدام دوستیتان طولانی و ماندگار بوده و چرا؟
وقتی به دوستیهایتان فکر میکنید، کدام دوره و رفاقتهایش را بیشتر دوست دارید؟ کی و کجا اتفاق افتاده که از دوستی با بعضیها پشیمان بشوید؟ کدام رابطه دوستی به شما و زندگی ضرر زده است؟ آیا تاکنون به علت ماندگاری یا قطع رابطههای دوستی فکر کردهاید؟ فکر میکنید مشکل کار کجاست؟ بیشتر آدمها حواسشان نیست که با چه آدمهایی نباید دوست شوند. شاید یکی از اصلیترین مسائلی که میتواند رابطههای دوستی را منتهی به ضرر و پشیمانی کند همین نکته باشد. گاهی انتخاب اشتباه افراد برای دوستی منجر به اتفاقات بد و ناراحتکنندهای میشود که جبرانناپذیر است. چه خانوادهها که بنیانشان به خاطر همین انتخاب بهظاهر ساده و معمولی از هم پاشیده شده؛ بنابراین بهتر است هر آدمی قبل از اینکه با افراد ارتباط دوستانه برقرار کند به این نتیجه رسیده باشد که بهتر است دور چه کسانی خط بکشد!
گاهی به آدمهایی برمیخورید که از خانواده خود جدا شدهاند و هیچ ارتباطی با آنها ندارند؛ حتی با پدر و مادرشان هم قهر کردهاند و سالهاست آنها را ندیدهاند. یا اینکه حس بدی نسبت به خانواده و پدر و مادر خود دارند. دلیل جدایی آنها از خانوادهشان مهم نیست، آنچه در این مسیر اهمیت دارد این است که آنها نتوانستهاند با نزدیکترین آدمهای زندگی خود ارتباط صحیحی برقرار کنند؛ در مشکلات و سختیهای مدیریت رابطه با خانواده خود کم آوردهاند و آنها را ترک کردهاند؛ یعنی به بیان دیگر مهارت ارتباط با افرادی که تا این حد به آنها نزدیک هستند را ندارند. اینطور آدمها اغلب توانایی حل مشکلات را ندارند و ترجیح میدهند هنگام بروز سختیها و اختلافنظرها به جای حل مشکل، ارتباط را قطع و صورت مسئلهها را حذف کنند که مجبور به حل آنها نباشند. دوستم باشه، چی میشه؟
بعضی از افراد هستند که میخواهند فقط رفیق خوشیها باشند؛ هر وقت جشن و مهمانی و سفر و شادی در میان است حضور این آدمها قطعی است و شما را رها نمیکنند؛ حتی بهترین خاطرهها را از آن روز برای شما میسازند. ولی فقط کافی است شما به مشکلی در زندگیتان برخورد کنید و احتیاج به کمک روحی، فکری یا حتی مالی داشته باشید؛ دقیقا در همین موقعیتها دوست همیشه در صحنهتان مریض میشود، غیب میشود و حتی آنقدر سرش شلوغ میشود که فرصت یک تلفن زدن به شما و احوالپرسی از شما را ندارد! البته ممکن است دوست مورد نظر شما واقعا مشکلی داشته باشد و نتواند در شرایطی که به او احتیاج داشتهاید، در کنار شما باشد اما اگر چند بار این اتفاق تکرار شده باشد شما حتما باید در رابطه دوستی با این فرد تجدید نظر کنید؛ ضمن اینکه حتما لازم نیست افراد در مواجهه با شما چنین برخوردی از خود نشان بدهند. وقتی میبینید فردی درباره بقیه دوستان خود این اخلاق را دارد بدانید که در این میان هرگز شما استثنا نمیشوید. دوستم باشه، چی میشه؟
آیا تابهحال با آدمهایی که همیشه دنبال پیدا کردن نقاط ضعف دیگران هستند و آن را در جمع و با دیگران مطرح میکنند، برخورد کردهاید؟ مثلا با جمعی از دوستانتان به یک مهمانی میروید. بعد از تمام شدن مهمانی و در راه برگشت، یکی از دوستان شما مدام از عیبها و بدیهای رفتار صاحبخانه صحبت میکند؛ نقاط ضعف او را در برخورد با مهمانان و مهمانداری بازگو میکند و هیچ حرفی درباره خوبیهای مهمانی و رفتارهای مثبت صاحبخانه به زبان نمیآورد؛ حتی باعث میشود افکار و تصورات شما هم از نقطه قوتها و نکات مثبت مهمانی منحرف شود و ذهنتان نقصهای احتمالی مهمانی را پررنگتر ببیند. دوستم باشه، چی میشه؟
بعضی از آدمهای اطراف شما سخنچین هستند. یعنی درباره آدمها سخنان بیاساسی برای بقیه میگویند؛ از زندگی آدمها شایعه میسازند و برای دیگران نقل میکنند یا اینکه حرفهای بین آدمها را که ممکن است موجب دشمنی بین افراد شود به آنها منتقل میکنند. دین اسلام سخن چینی را از گناهان کبیره می شمارد. سعدی هم حکایتی در مذمت سخنچینی دارد و آدم سخنچین را به کسی که برای آتش روشن کردن هیزم میبرد، تشبیه کرده. یکی از سرگرمیهای آدم سخنچین، یککلاغ چهلکلاغ کردن و بازگو کردن حرفهای خصوصی دیگران و نقل آنها برای شماست. دوستم باشه، چی میشه؟
کسی تابهحال به شما خیانت کرده است؟ اصلا با شنیدن لفظ خیانتکار یاد چه چیزی میافتید؟ یاد آدمی که مال و یا امانت دیگری را پس نداده یا فقط در تصور شما نقش زن و شوهری زنده میشود که به یکدیگر وفادار نبودهاند؟ یا یاد دوستی که در دوستیاش به شما خیانت کرده؟ اگر چنین دوستی داشتهاید تابهحال به اوایل دوستیتان و رفتارهای آن شخص فکر کردهاید؟ آن رفیقتان برای برقراری رابطه دوستانه با شما، در حق دیگران و دوستان خود چه رفتاری داشت؟ دروغگویی و افشای اسرار دیگران نزد شما از مصادیق خیانتکار بودن آن فرد است. دوستم باشه، چی میشه؟
بزن بریم سفر عصبانی شو ببینم! منو میخوای؟
همه شرایط ذکرشده برای این بود که شما در ایجاد رابطه با دیگران چشم و گوش بسته عمل نکنید. ذات دوستی این است که شما بتوانید راحت و بیدغدغه و بر اساس اعتماد رفتار کنید. این نکتهها هرگز نمیخواهد شما را ترغیب کند که با دوستان خود قطع رابطه کنید بلکه اتفاقا شما در نقش یک دوست خوب در برخورد با این ویژگیهای اخلاقی اطرافیان خود وظایف مهمی دارید. یکی از این وظایف این است که به این فکر بیفتید که دوست خود را از شر ویژگیهای بد اخلاقی نجات بدهید و به او کمک کنید که خود را اصلاح کند. در این زمینه باید صبر داشته باشید و نیتتان خیرخواهانه و خداپسندانه باشد. این مطلب برای روزنامه همشهری در تاریخ ۲۱ اردیبهشت نوشته شده نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۷:۱۹ ق.ظ روز ۱۳ تیر ۱۳۹۴ | دیدگاه (۱) ![]() |