بفرمائید روضهگاهی اوقات از عینکی بودنم خوشحال میشوم؛ از اینکه بدون عینک، “دور” را مبهم میبینم. از اینکه وسط روضه، بین گریه های مجلس، وقتی روضه خوان میخواند “ای اهل حرم میر و علمدار نیامد” سرم را که بالا میآورم بدنهای سیاه پوش و نور سبز خیمه را تار میبینم و میتوانم تجسم کنم جایی دیگرم؛ جایی به دوری و نزدیکی هزار و سیصد و هفتاد و نه سال قبل.
نشستهام گوشهای از خیمه های برپا شده در صحرای طف؛ آنقدر محرم نیستم که واضح ببینم. حرکات و رفتن و آمدن زنهای خیمه برایم تار است. فقط صدای گریه دخترکان و زنان را میشنوم. مینشینم گوشهای و آرام زمزمه میکنم “سقای دشت کربلا ابالفضل، دستش شده از تن جدا ابالفضل” زمزمه میکنم و آرام اشک میریزم.
صدای گریه ها و مویه ها بیشتر میشود؛ کودکی از گریه زنان ترسیده و جیغ میکشد؛ دخترکی با وحشت میدود و کمی جلوتر با صورت بر زمین میخورد؛ خاک بلند میشود. چشمانم تارتر میبیند. صدای بلندی می آید و روبرویم علم بلند خیمه ای بر زمین می افتد؛ شیون زنان بلندتر میشود.
بویی می آید؛ بوی پارچه ی سوخته. سرم را میچرخانم تا ببینم چیست که میسوزد؛ خیمه ها، خیمه ها … آتش است که شعله میکشد؛ دود است که به آسمان میرود و خاک است که با دویدن زنان و کودکان به هوا بلند میشود. کف دستانم را ناخودآگاه به دوطرف صورت میکوبم. نمیدانم باید چه کنم. کودکی میدود و گوشه آتش گرفته پیرهنش، شعله ورتر میشود. آن یکی پاهای برهنه اش به روی خارهای بیابان میرود. دیگری از گوشش خون میچکد. چشمان تارم دسته ای مرد قرمزپوش مشعل بدست میبیند. قلبم محکم میکوبد؛ دیگر طاقت نمیکنم. عینکم را بر چشم میگذارم؛ میگذارم تا همه چیز “عادی” شود؛ تا بیایم به سال هزار و چهارصد و چهل، زیر خیمه عزا. کودکی در کنارم آرام در آغوش مادرش خوابیده. مادر سینه میزند و آرام اشک میریزد و با مداح تکرار میکند “صحرای دشت کربلا ابالفضل، دستش شده از تن جدا ابالفضل
نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۱۰:۱۹ ق.ظ روز ۲۸ شهریور ۱۳۹۷ |
دیدگاه (۲)
تبادل کتابیکسری کتاب ها تو کتابخونه هامون هستن که دوستشون نداریم، یا دوتا ازشون داریم یا اینکه خوندیم و دیگه مراجعه ای بهشون نداریم، یا کتاب درسی ای بودن که بعد گرفتن مدرکمون، حتی بهشون نگاه نکردیم؛ و “یا” های دیگه که باعث میشن یکسری کتابها گوشه کتابخونه ها یا تو انبار خونه هامون سالهای سال بمونن و حتی ورق هم نخورن؛ غافل از اینکه ممکنه همون کتاب مورد استفاده یک نفر دیگه باشه.
مرکز تبادل کتاب جایی هست که میشه کتاب هامون رو بهش بسپریم تا دیگرانی که بهش احتیاج دارن، با قیمتی کمتر بیان و بخرن و بخونن!
❓چه باید کنیم؟
کتاب هایی که دیگه نمیخواین رو میبرید مرکز، یه حساب اونجا باز میکنید و کتابها رو یا خودتون قیمت گذاری میکنید یا میسپرید به کارشناسای مرکز. بعد از اینکه پروسه ورود کتاب هاتون به قفسه ها طی شد، هرکسی کتاب های شما رو بخره، اعتبار به حسابتون اضافه میشه و میتونید به اندازه اعتبارتون، کتاب بخرید.
😇هر قیمتی میشه بذاریم؟
هرقیمتی که میشه! ولی قیمت نجومی و به دور از انصاف باعث میشه کتابتون به فروش نره. باتوجه به سال نشر کتاب، میزان سالم بودنش و قیمت چاپ جدیدش، قیمتگذاری راحت تر میشه. یادتون باشه وقتی کتابتون ثبت میشه، تا دوهفته به قیمتی که براش گذاشتین به فروش میره، اگه تو این مدت فروش نرفت، تا یک هفته تخفیف سی درصد میخوره، بعد این مدت هم اگه فروش نرفت، تخفیف پنجاه درصد! یعنی اگه کتابی رو ده هزار تومن گذاشتین و سه هفته بگذره و کسی کتابتون رو نخره، ده تومن، تبدیل به پنج تومن میشه.

💸حتما باید کتاب ببریم؟
نه؛ شما میتونید دست خالی! برید مرکز تبادل و تو دریای کتاب هاش غرق بشید و کتابایی که دوست دارید انتخاب کنید و در ازای کتاب ها، پول بدید. این جریان هم شامل همون قانون سی درصد و پنجاه درصد میشه. اگه کتابایی که میخواین، سه هفته از ثبتشون گذشته باشه، خیلی به نفع جیبتون میشه. پارسال کتابی چاپ شد به قیمت بیست و پنج تومن. تو نمایشگاه پیداش نکردم. هفته پیش تو تبادل پیداش کردم که هجده تومن قیمت خورده بود و چون سه هفته از ثبتش گذشته بود، نه هزار تومن شد! یعنی شانزده هزارتومن به نفعم شد.
💻کتاب هایی که میخوایم، چطور پیدا کنیم؟
برید سایت tabadolketab.com تو قسمت سرچ, کتابی که میخواین رو سرچ کنید و ببینید تو مرکز موجود هست یا نه. ممکنه کتابی موجود باشه ولی موقع مراجعه،بخاطر انبوه کتابها، نتونید تو قفسه ها پیداش کنید.
📮آدرسش کجاست؟
تهران، چهارراه ولیعصر، ابتدای مظفرشمالی
🌸 تو این اوضاع گرونی، برای کتابخون ها، این مرکز و کتاب هاش، بهشته
نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۴:۱۰ ق.ظ روز ۲۰ شهریور ۱۳۹۷ |
دیدگاه (۵)
زنان، حماسه آفرینان تاریخ انقلاب۱۷ شهریور ۵۷، یکی از روزهای مهم در تاریخ انقلاب اسلامی است. رژیم پهلوی با کشتاری که در این روز به راه انداخت، چهره بیرحم و ضدانسانی خود را نشان داد و چند ماه بعد از این حادثه، از بین رفت. زنان در این روز، مانند باقی روزهای انقلاب، دوشادوشِ مردان حضوری فعال داشتند و به گواهی تاریخ، اولین شهید زنِ انقلاب در این روز به شهادت رسید.
✌️ زنان در این روز علاوه بر حضور در تظاهرات و تجمع میدان ژاله، به مداوای مجروحین پرداختند و حتی بعضی از زنان، دوربین به دست، تصاویر این روز تاریخی را ضبط کردند.
امام خمینی در پیامی که به مناسبت این روز دادند از زنان با تعبیر “شیرزنان” یاد کردند.
❇️ شهید مرتضی مطهری نیز در یکی از سخنرانیهایشان درباره نقش زنان در این روز میگویند: “در روز ۱۷ شهریور در میدان شهدا آنطور که نقل میکنند و فیلمها نشان میدهند، زنها بیشتر از مردها شهید دادند و این زنها بودند که در میدان شهدا نشستند و مورد رگبار ظالمانه دشمن قرار گرفتند و چقدر زن در آنجا شهید شد و این فاجعه ۱۷ شهریور نقطه عطف عجیبی در این انقلاب اسلامی بود”
🌺 زنان علاوه بر حضور فیزیکی خود در حوادث انقلاب، نقش مهمی در ترغیب و تشویق مردان برای حضور در صحنه و مبارزه با رژیم پهلوی داشتند. اگر زنان نقشِ اجتماعی خود را فراموش میکردند ممکن بود انقلاب به سرانجام نرسد. همانطور که امام خمینی در یکی از صحبتهایشان فرمودند: “ما نهضت خودمان را مدیون زنها میدانیم”
این مطلب برای “خامنهایریحانه” نوشته شده است.
نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۳:۵۸ ب.ظ روز ۱۷ شهریور ۱۳۹۷ |
دیدگاه (۰)