![]() ![]()
دوستی راستین
تو ای دوستدار علی، تو ای دوستدار فاطمه، و تو ای دوستدار حسنین؛ فکر مکن که دوستی تو نسبت به آنها به این است که چیزی نذرشان کنی! مثلا سفره نذرشان کنی، چلچراغ نذرشان کنی… این دوستی آنها نیست. آنها اهل این حرفها نیستند تا دوستیشان به این چیزها باشد. دوستی تو به آنها در کجا نمودار میشود؟ فقط یک جا، و آن رفتار تو، عقیده تو، اندیشه تو، فکر تو و عمل توست. هر قدر عقیده و اندیشه و عملت به اینها نزدیکتر باشد نشانه آن است که دوستی راستین صحیح آنها در تو ریشه دارتر است. محبت اهل بیت و ولایت آنها بازده و ثمرهای جز اطاعت بیشتر خدا و پرهیز بیشتر از معصیت خدا ندارد. سید محمد حسینی #بهشتی نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۱۲:۲۸ ب.ظ روز ۳۱ شهریور ۱۳۹۵ | دیدگاه (۱) ![]() نباید تصور کرد که با پیشرفت مدنیت، مقام زن هم بتدریج بالا رفته است؛ حقیقت امر این است که (در طول تاریخ) زیادتر بودن حس همکاری زن، در تغییر وضع اجتماعی او بیشتر موثر بوده تا تربیت فرهنگی مردان!
تاریخ تمدن، جلد اول ویل دورانت صفحه ۴۲ ![]() داشتم درباره کتابی سرچ میکردم تا نقدها و توصیفاتی که از کتاب نوشته شده رو بخونم، توی صفحات پیشنهادی گوگل یک صفحه از سایت تایمداتآیآر هم اومد! تعجب کردم که این سایت چه ربطی به کتاب داره و رو لینک زدم تا صفحهاش رو ببینم و این صفحه روی مانیتورم باز شد! + جالب بود برام سایتی که مخصوص ساعت و تقویم رسمی کشوره، یک صفحه اختصاص داده به معرفی کتاب و یکسری کتاب به بازدیدکنندهها پیشنهاد و معرفی میکنه! (جدا از اینکه موضوع کتابها و سبکشون چیه!) نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۲:۱۹ ب.ظ روز ۲۴ شهریور ۱۳۹۵ | دیدگاه (۰) ![]() قبلا درباره شلوغی تلگرام نوشتم + و اینکه سعی کردم یکسری گروهها رو حذف کنم ولی باز هم شلوغه! چندوقتیه برای رها شدن از این شلوغی یک راه دیگه پیدا کردم و تو این دوماه که این راه رو دارم امتحان میکنم خیلی راضی هستم و هروقت بین دوستان بحث شلوغی تلگرام و وقتخوری و غیرمفید بودنش میشه، این راه رو به بقیه توصیه میکنم (البته اگه یک وسیله دوم برای نصب تلگرام داشته باشن) من برای خلاصی از حجم پیامهای تلگرام چند راه رو امتحان کردم ولی شخصاً، باز هم نتونستم از اون راه موفق بشم. اوایل یکسری از گروهها و کانالها رو حذف کردم ولی تعداد گروههای باقی مونده که نمیخواستم لفت بدم باز هم کم نبود و همچنان وقت زیادی ازم میگرفت! بعد با خودم قرار گذاشتم که هروقت تلگرام رو باز کردم گروههایی که پیام زیاد دارند رو کلیرهیستوری کنم و فقط اسم خودم رو سرچ کنم تا اگه کسی منشن کرده بود و کاری باهام داشت، جواب بدم؛ ولی این روش هم خیلی نتونست پاسخگو باشه! روش سومی که امتحان کردم شلوغ کردن خیلی زیاد تلگرامم بود! یعنی عضو یکسری کانال و گروههایی شدم که اصلا احتیاجی بهشون نداشتم و صرفا برای اینکه تلگرام شلوغ بشه و خیلی از گروههای اصلیم رو در این شلوغی پیدا نکنم و بهشون سر نزنم، عضو شدم؛ که اصلا روش خوبی نبود 🙂 و بدتر باعث سردرگمی و تشویش میشد. تا اینکه دو ماه پیش وقتی مجبور شدم تبلت رو ریستفکتوری کنم، به ذهنم رسید تلگرام رو روش نصب نکنم و فقط روی لپتاپ داشته باشمش و هروقت خونه بودم و لپتاپ روشن بود، سری هم به تلگرام بزنم. باید بگم واقعا راه خوبی بود و تو این دوماه از این روش خیلی راضی بودم، هم گروهها و کانالهای مورد علاقهام رو دارم و هروقت بخوام بهشون سر میزنم و میخونم، هم بخاطر همیشه در دسترس نبودن تلگرام، وقت خیلی کمتری ازم میگیره و کمتر مشغول بهش میشم! پن: البته با یک شماره دیگه یه حساب تلگرام روی تبلت باز کردم ولی فقط برای ارتباطات و چتهای شخصی و بعضا کاری؛ و تو گروهها و کانالها عضو نشدم (البته جز گروه خانوادگی و کانال وادی) نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۳:۱۸ ق.ظ روز | دیدگاه (۲) ![]() وبلاگستان چند سالیه که از رونق افتاده و تعداد وبلاگهایی که هنوز مینویسن و وبلاگشون رو آپدیت میکنن خیلی خیلی کم شده! وبلاگنویسهای قدیمی یا از فضای مجازی رفتن، یا درگیر کار و زندگی شدن و فرصت نوشتن پیدا نمیکنند یا فعالیت در شبکهها رو به وبلاگستان ترجیح میدن. نسل جدید هم اقبالی به وبلاگستان ندارند و حتی فکر کنم بعضیهاشون ندونند وبلاگ دقیقا چیه و چطور میشه وبلاگ داشت! و اکثرا در شبکهها فعال هستند. ولی یکسری از وبلاگنویسهای قدیمی هستند که هنوز مینویسند؛ ولی مخاطب اصلیشون در شبکههای اجتماعی، مخصوصا تلگرامه؛ حالا یا تو وبلاگ یا سایتشون مطالبشون رو مینویسند و برای خونده شدن در کانال شخصی تلگرامشون بازنشر میکنند، یا کلا اسبابکشی کردند به کانالهای تلگرامی و آنجا مینویسند. پیدا کردن کانالهای شخصی، اگه خود فرد، تو وبلاگش یا شبکههای دیگهای که عضوه معرفی نکرده باشه، کار سختیه! برای همین به فکرم رسید یکسری از کانالهای وبلاگنویسهای قدیمی که میشناسم و این مدت تو تلگرام بهشون برخورد کردم رو اینجا جمعآوری کنم و از بقیه هم بخوام، اگه کانال دارند یا کانال باقی وبلاگنویسها رو میشناسن، اطلاع بدن تا به این لیست اضافه کنم تا حداقل بتونیم از این طریق پیگیر نوشتهها باشیم. حجه الاسلام زائری این هم کانال تلگرام وادی این کانال نیز مطالب وبلاگستان زنان را بازنشر میکند روی اسمها کلیک کنید تا کانال تلگرامشون براتون باز بشه. این لیست، بروز میشود … ![]() هفته قبل خبری پخش شد درباره افتتاح فاز اول شبکه ملی اطلاعات کشور؛ بشخصه تعریف خاصی از این موجود! تازه افتتاحشده نمیدانستم، سرچ کردم و دربارهی کارکردهایش چنین مطلبی را پیدا کردم: خدمات دولت الکترونیک و سایر خدمات دیجیتال، خدمات ویدئویی داخلی در کشور، دسترسی به اینترنت، انواع خدمات نوین از قبیل پرداخت موبایل. از همان اولین خبری که درباره افتتاح این پروژه در خبرگزاریها پخش شد، در توئیتر و بعضی از گروههای تلگرامی شروع به مسخره کردن این طرح و بحث و نظر و فحش! دربارهی ملی شدن اینترنت! و محدود شدن کاربران و جاسوسی و اطلاع پیدا کردن از همهی فعالیتها و … شروع شد. اکثر نظرات حول این محور بود که از این به بعد همه فعالیتهامون تحت کنترل قرار میگیرد و دسترسیها به سایتهای خارجی کم میشود! در توئیتر این موجسواریها و اظهار فضل کردنها بیشتر از شبکههای دیگر بود. برایم سوال بود یعنی همه کاربرانی که در حال توئیت هستند از محتوای این طرح خبر دارند و فقط من هستم که دقیق نمیدانم چیست و باید توئیتهایی که میشود را تعریفی از این طرح برداشت کنم؟ به نظرم رسید یک نظرسنجی راه بیندازم. سوالی پرسیدم در توئیتر که اطلاعات شما درباره شبکه ملی اطلاعات چه میزان است؛ نتیجه نظر نود و هشت نفری که جواب دادند، جالب بود؛ شصت درصد اصلا هیچ اطلاعی درباره این موضوع نداشتند! و بیست و هفت درصد اطلاع کمی دربارهاش داشتند! برایم جالب بود که درباره موضوعی که اکثرا دربارهاش اطلاع کافی نداریم، نظر میدهیم و اعتراض میکنیم! و البته این مساله محدود به توئیتر و این موضوع و حتی فضای مجازی نمیشود! عادت کردیم درباره همه چیز و هر مسالهای نظر بدیم، چه از آن مساله اطلاع کامل داشته باشیم چه فقط در حد یک تیتر ازش مطلع باشیم. نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۹:۱۷ ق.ظ روز ۱۶ شهریور ۱۳۹۵ | دیدگاه (۳) ![]() پردیس سینمایی که نزدیک خونمون هست، چند وقته عینک واقعیت مجازی آورده؛ هربار که از کنارش رد میشدم و آدمهایی که عینک رو زدن و تعادل خودشون رو از فیلمی که داشتن میدیدن از دست داده بودن و یک نفر از پشت گرفته بودشون که زمین نیفتن رو میدیدم، دوست داشتم منم امتحان کنم ولی بخاطر شلوغی محیط و آدمهایی که وایمیستادن و فرد عینک زده رو نگاه میکردن، از خواستهام میگذشتم؛ تا چندوقت پیش که رفته بودیم پارک ارم و قسمتی که این عینک رو داشت خلوت خلوت بود و غیر از ما کسی دیگهای نبود. شش هزار تومن ناقابل دادیم و با کلی ذوق که بالاخره تونستم این عینک رو تجربه کنم، روی سطح لغزنده ایستادم. احمد هم پشت سرم ایستاد که مواظب باشه نیفتم. فیلم یه ترن هوایی بود و مثل این بود که من سوار آن ترن بودم و اطرافش دیده میشد و ترن بالا و پایین میرفت. همین! یعنی دریغ از یک کم ترس و تکون که من بخورم 😐 وقتی تموم شد به آقای مسئول گفتم برای همه این فیلم رو میذارید؟ اینکه اصلا ترس نداشت! گفت اره و رو به احمد گفت ترسیده بود، به روش نیاورد! گفتم نه واقعا، آخه چی بود ترن هوایی بود دیگه. احمد گفت همه میترسن و تعادلشون رو از دست میدن؟ آقای مسئول گفت بیست درصد هستن تقریبا که نمیترسن! این مطلب رو فقط در قسمت روزنوشت وادی منتشر میکنم، برای ثبت و خاطره ماندن، و در هیچ شبکه اجتماعی بازنشر نمیکنم. ممنون میشم کسائیکه به وبلاگ سر میزنن یا از طریق فیدخوان این مطلب رو میخونن، جایی بازنشرش نکنن. نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۵:۰۵ ق.ظ روز ۱۰ شهریور ۱۳۹۵ | دیدگاه (۶) ![]() |