![]() ![]()
یا محول الحول و الاحوال
غم به جراحت میماند، یکباره میآید اما رفتنش، التیام یافتنش و خوب شدنش با خداست. و در این میانه، نمک روى زخم و استخوان لاى زخم و زخم بر زخم، حکایتى دیگر است. حکایتى که نه میشود گفت و نه میتوان نهفت. سید مهدی شجاعی/ کشتی پلو گرفته نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۱۲:۰۰ ب.ظ روز ۳۰ آذر ۱۳۹۰ | دیدگاه (۷) ![]() برای پایاننامهام دنبال یک کتابم؛ زبدهالبیان. یک کتاب درباره آیاتالاحکام که به زبان عربی نوشته شده. در نت سرچ کردم و به این مطلب رسیدم که قرار بوده تا آخرِ شهریور امسال ترجمه فارسیش به بازار بیاد. نسخه الکترونیکی کتاب را روی نرمافزار جامعفقهاهلبیت داشتم ولی برای مراجعه دائمی و زیاد ترجیح میدم نسخه چاپی و کاغذی کتاب را داشته باشم و برای همین به امید پیدا کردن نسخه عربی کتاب رفتم انقلاب. تقریباً مطمئن بودم که نسخه فارسیش را پیدا نمیکنم و برای همین از همان اول سراغِ نسخه اصل و عربی را گرفتم. سراغ انتشارات درسی که اصلا نرفتم چون میدونستم کتابیه که ممکنه حتی اسمش به گوش خیلیها نخورده باشه و داشتن چنین کتابی فقط مختص بعضی از انتشاراتیهاست. سراغ همان چند تا انتشارات و مغازهای که فکر میکردم ممکنه کتابی با موضوع “آیاتالاحکام” داشته باشند رفتم، ولی فروشندگان یا اصلاً اسمش را نشنیده بودند یا چنین کتابی را نداشتند. از هرکدامشان هم که پرسیدم چنین کتابی را کدام انتشارات میتونم پیدا کنم، هیچکس جوابِ مشخصی بهم نداد. زبدهالبیان کتابیه که آیاتی که در قران درباره موضوعات فقهی بیان شده است را بررسی میکنه و تقسیمبندیهای کتاب هم تقریبا مشابه تقسیمبندی کتاب های فقهی است مثل کتاب الصلاه، کتاب الطهاره و … ولی پیدا کردن چنین کتابی در پایتخت یک کشور مسلمان خیلی سخته. کتابی که در زمینه ایات قران نوشته شده. مساله این کتاب را میذارم کنار و پیدا نکردنش را به پای این میذارم که کتاب خیلی معروفی نیست و ممکنه در بین دانشجوها و حتی اساتید معارف هم ناشناخته باشه! و موضوع را کمی کلیتر نگاه میکنم. کتابهایی که در حوزه دین و علوم دینی در سالهای قبل نوشته شده؛ برای پیدا کردن چنین کتابهایی که محتوی علوم دینی دارند و توسط علما و نویسندگان سالها و قرنهای قبل نوشته شدهاند، انتشارات و موسسه خاصی وجود دارد؟ خیلی از این کتابها منبع اصلی و مهم علوم دینی هستند ولی پیدا کردن آنها گاهی به اندازه سختی نوشتنشان توسط نویسنده با امکانات محدود زمان قدیم میشود! یادم هست چند سال پیش هم مقالهای مینوشتم که باید یکی از کتابهای فیض کاشانی را بررسی میکردم، کتابخونهای نبود که برای پیدا کردن این کتاب سر نزنم و آخر نسخه الکترونیکیاش را فقط تونستم پیدا کنم. یکی از کتاب های شیخ صدوق را هم برای همان مقاله میخواستم که فقط نسخه سنگیاش در کتابخانه مجلس بود و بس! وقتی در خیابان انقلاب و بین انتشاراتیها میچرخیدم و سراغ کتاب م را میگرفتم، این سوال مدام در ذهنم بود که یعنی انتشارات خاصی برای چاپ این آثار و کتب در ایران و جمهوری اسلامی نداریم؟ مسلماً داریم و من از بودنشان خبر ندارم. یا در تهران شعبه ندارند و در قم یا مشهد مستقر هستند، گفتم بنویسم اینجا، شاید کسی بداند انتشارات خاصی در جمهوری اسلامی این نوع کتابها را چاپ میکند یا خیر؟ اصلا نیازی به چاپ مجدد این کتب داریم یا نه؟ این کتابها باید در همان نسخههای سنگی و خطی بمانند و بروند در موزه! دانشجو و طلبههای امروزی چه نیازی به کتب چند قرن پیش دارند؟! آیات الاحکام، کتاب، کتابخانه سپهسالار، کتابخانه مجلس شورای اسلامی، کتابفروشی انقلاب، کتب علوم دینی، نسخ خطی نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۱۰:۵۵ ق.ظ روز ۲۹ آذر ۱۳۹۰ | دیدگاه (۱۳) ![]() اتوبوس انقدر شلوغ بود که موقع سوار شدن نتونستم کارتم را به دستگاه کارتخوان بزنم تا صد تومن بابت کرایه اتوبوس کم کنه؛ یعنی میتونستم به سختی کارتم را بهش برسونم ولی باید دستم را از بین چند عدد سر و دست عبور میدادم و چند غر و نوچ هم میشنیدم و احیاناً پایی لگد میکردم و انگشتی در چشم میرفت و هکذا … برای همین گفتم موقع پیاده شدن کارت را میزنم؛ موقع پیاده شدن هم یک نفر به میلهی کارتخوان تکیه داده بود و گفتم تا بخواهم بهش بگم بره کنار تا من کارت را از کیفم دربیارم و بزنم، اتوبوس در را میبنده و میره و جا میمونم؛ گفتم من که هر روز سوار اتوبوس میشم، فردا صبح دوبار کارت را میزنم. پیاده شدم. اتوبوس حرکت کرد، فقط در حد یک ثانیه ازم دور شده بود که اتصالش به کابلهای برق چند رعد زد. رعدی که در آسمانِ شب، تابید… اگر به من میخورد! … از خیابان رد شدم، یک موتوری با سرعت زیاد از کنارم رد شد … یک قدم جلوتر بودم، چادرم را برده بود و خودم هم حتما … شاید ربطی نداشت، ولی این دو اتفاق را آن هم چند ثانیه و دقیقه بعد از پیاده شدن از اتوبوس و مقروض شدنم، به این حساب گرفتم که خدا خوب نشانم داد ممکن است قدرِ ثانیه هم وقت نداشته باشم چه برسد تا فردا صبح و اتوبوسی دیگر ![]() در همه اینها (از بین رفتن تحریفات در عزاداریها) مردم مسئولند. یعنی شما مردمی که در روضه خوانیها شرکت میکنید، هیچ خیال نمیکنید که در این قضیه مسئول هستید، بلکه فکر میکنید که مسئول فقط گویندگان هستند. دو مسئولیت بزرگ مردم دارند، یکی اینکه نهی از منکر بر همه واجب است. وقتی میفهمند و میدانند که اغلب هم میدانند که دروغ است ، نباید در آن مجلس بنشینند که حرام است و باید مبارزه کنند. و دیگر از بین بردن تمایلی است که صاحب مجلسها و مستمعین به گرم بودن مجلس دارند و به اصطلاح مجلس باید بگیرد، باید کربلا شود. روضهخوان بیچاره میبیند که اگر هرچه میگوید راست و درست باشد آنطور که شاید و باید مجلس نمیگیرد و همین مردم هم دعوتش نمیکنند، ناچار یک چیزی اضافه میکند. مردم باید این انتظار را از سر خودشان بیرون کنند و با رفتارشان آن روضهخوانی را که میمیراند و مجلس را کربلا میکند تشویق نکنند. کربلا میکند یعنی چه! مردم باید روضه راست بشنوند تا معارفشان، سطح فکرشان بالا بیاید و بدانند که اگر روحشان در یک کلمه اهتزاز پیدا کرد، یعنی با روح حسینبنعلی هماهنگ شد و در نتیجه اشکی ولو ذرهای، از چشمشان بیرون آمد واقعا مقام بزرگی است. اما اشکی که از راه قصابی کردن از چشم بیرون بیاید اگر یک دریا هم باشد ارزش ندارد. شهید مطهری/ حماسه حسینی/ جلد دو/ صفحه ۶۲ و ۶۳ نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۱۰:۳۷ ق.ظ روز ۱۸ آذر ۱۳۹۰ | دیدگاه (۱۹) ![]() قامت کمان کند که دو تا تیر آخرش این دو ز کودکی فقط آیینه دیدهاند واحیرتا! که این دو جوانان زینباند با جان و دل دو پاره جگر وقف میکند یک دست گرم اشک گرفتن ز چشمهاش چون تکیهگاه اهل حرم بود و کوه صبر زینب به پیشواز شهیدان خود نرفت زینب همان شکوه که ناموس غیرت است زینب همان که فاطمه از هر نظر شدهاست زینب همان که زینت بابای خویش بود گفتند عصر واقعه آزاد شد فرات سید حمیدرضا برقعی نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۱۲:۰۱ ب.ظ روز ۱۳ آذر ۱۳۹۰ | دیدگاه (۶) ![]() وبلاگ فاطمه را مثل خیلی وبلاگهای دیگه در گودر میخوندم، چند ماه پیش یک مطلبی نوشت که در ذهنم حک شد … مطلبِ زیبایی که وقتی برای اولینبار حضوری دیدمش، این نوشتهاش به یادم آمد: خدا یک پسر به من بدهد که از ته دلم صدایش کنم: «حسین»م، مادرم، عزیزم.. به بقیه بسپارم که هوای «حسین»م را داشته باشند یک لیوان آب همیشه دم دستم باشد که هیچ وقت «حسین»م احساس تشنگی نکند.. و «حسین»م بشود برای من روضهی مصور… … نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۱۲:۲۳ ب.ظ روز ۱۰ آذر ۱۳۹۰ | دیدگاه (۱۵) ![]() وَ اخفِض لَهُما جناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحمَه وَ قُل رَبِّ ارّحَمهُما کَما رَبَّیانی صَغیراً سوره اسراء، آیه۲۴
نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۱۲:۴۴ ب.ظ روز ۰۷ آذر ۱۳۹۰ | دیدگاه (۲) ![]() |