![]() ![]()
وعده الهی
و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین و اراده کردیم که منت بگذاریم بر کسانی که در زمین ضعیف شمرده شدند و آنان را پیشوایان و وارثین قرار دهیم. سوره قصص / آیه پنجنویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۱۰:۴۳ ق.ظ روز ۲۶ تیر ۱۳۹۰ | دیدگاه (۰) ![]() سلام بربهشت سلام بر کبوتران وفا نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۸:۱۸ ق.ظ روز | دیدگاه (۰) ![]() ای سائل، تو اکنون زائر هستی ![]() یه مادر، وقتی بچه میاره، وقتی سالها بچهشو با مهر و عطوفت بزرگ میکنه، وقتی هرچی مهربونی و عاطفه داره نثار بچهاش میکنه؛ هیچوقت آن بچه رو رها نمیکنه، تنهاش نمیذاره، مخصوصاً در شرایط سخت و مشکل. آن بچه همیشه امیدِ حمایت مادرشو داره هرچقدر هم بزرگ شده باشه.
نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۹:۴۵ ب.ظ روز ۲۲ تیر ۱۳۹۰ | دیدگاه (۰) ![]() من آنجا ایستاده بودم. پدر به علی اکبر گفت:«پیش رویم، مقابل چشمانم راه برو!» و او راه رفت. چه می گویم؟ راه نرفت. ماه را دیده ای که در آسمان چگونه راه می رود؟ چطور بگویم؟ طاووس خیلی کم دارد. اصلاً گمان کن که سرو، پای راه رفتن داشته باشد! نه، پای راه رفتن نه، قصد خرامیدن داشته باشد. … و حسین سر به آسمان بلند کرد و گفت:« شاهد باش خدای من! جوانی را به میدان می فرستم که شبیه ترین خلق به پیامبر توست در صورت، در سیرت، در کردار، در گفتار و حتی در گامهای رفتار. تو شاهدی خدای من که ما هر بار برای پیامبر دلتنگ می شدیم، هر بار دلمان سرشار از مهر پیامبر می شد، هر بار جای خالی پیامبر جانمان را به لب می رساند، هر بار آتش عشق پیامبر، خرمن دلمان را به آتش می کشید، به او نگاه می کردیم. به این جوان که اکنون پیش روی تو راه می رود و در بستر نگاه تو راهی میدان می شود.» “میلادش مبارک” کتاب پدر، عشق، پسر نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۸:۴۸ ق.ظ روز | دیدگاه (۴) ![]() ای نگاهت از شب ِ باغ ِ نظر، شیرازتر چنگ بردار و شب ما را چراغان کن که نیست قصۀ گیسویت از امواج ِ تحریر ِ قمر گشتهام دیوان حافظ را ولی بیتی نداشت چشم در چشمت نشستم، حیرتم از هوش رفت از شب جادو عبورم دادی و دیدم نبود – آنکه چشمان مرا تَر کرد، اندوه ِ تو بود علیرضا قزوه نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۵:۱۵ ب.ظ روز ۱۸ تیر ۱۳۹۰ | دیدگاه (۰) ![]() خاک بر سر فمنیسم … ![]() |