![]() ![]()
عنوان ندارد؛ باور کن
حوادثی که اتفاق میافتد، نتیجهی کارهای ماست که بر سر ما میآید. “و ما اصابکم من مصیبه بما کسبت ایدیکم” آیا نباید به فکر باشیم و از گناهان گذشته که باعث این همه بلاها و مصیبتها شده است، توبه کنیم؟ آیا در این حوادث و گرفتاریها که از هزار سال پیش به ما خبر دادهاند نباید شرحصدر پیدا کنیم و همانطور که دستور دادهاند باشیم؟ که فرمودهاند: “تمسکوا بالامر الاول“ یعنی اینکه، به یقینیات اعتقاد داشته باشیم و به واضحات و ضروریات دینی عمل کنیم و در موارد شک و تردید احتیاط نماییم. در این زمانه که اهل ایمان به بلاهای فراوان مبتلا هستند، چنان که دستور دادهاند، دعای فرج را زیاد بخوانیم. آیه الله بهجت (رحمت الله علیه) * نگاه که میکنم به پشت سرم، میبینم گاهی خطا رفتهام. باید بیشتر مراقب بود. * قرائتهای مختلف و برداشتهای شخصی از دین، خیلی زیاد شده است. زیاد بود البته؛ یا دارد بیشتر می شود یا توجه من جدیدا بیشتر جلب شده است. * بههم کمک کنیم. * چشم هوشی باز شد، آیینهی حیران شدیم اشک در چشمان ما پُر شد، پریها پَر زدند غیرت ما این نبود و قیمت ما این نبود ای چراغ مطمئن! در ما طلوعی تازه کن
نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۴:۳۶ ب.ظ روز ۳۰ تیر ۱۳۸۹ | دیدگاه (۰) ![]() چند روز قبل، در بین گوگلریدر خواندنهایم به وبلاگی رسیدم که با ادبیاتی صمیمانه !!! بیستوچهارم تیر را به آقای خامنهای تبریک گفته بود. لا یری الجاهل الا مفرطا او مفرطا ظاهرا چند سالیست، علاقمندان به “آقا” روز تولد شناسنامهای ایشان را جشن میگیرند؛ یکبار خود ایشان فرمودند: “اولاً، مولود این حقیر در تیرماه نیست و ثانیاً؛ من و روز تولدم ارزش این محبت ها را نداریم و اینها موجب شرمندگی من است، در عین حال لازم است از همه آنها تشکر شود” “این کار غلط است، این تولد و امثال آن هیچ جشنی ندارد، برگزارکنندگان مسئول وقت و عمر و اموالی هستند که در این کار صرف و ضایع می شود. من از کسی که برای تولد من جشن می گیرد به هیچ وجه متشکر نمی شوم و او را مسئول زیان های این کار هم می شناسم” امسال هم ظاهرا حرکت وبلاگی! راه افتاده برای تبریک این روز در وبلاگها و ما نیز دعوت شدهایم. هر صمیمیتی در هرجائی، شایسته نیست. الحمدلله مسلمانیم و در نوشتهها ودستورات دینیمان آنقدر توصیه و دستور داریم که جای توجیه نداشته باشیم، مگر … *همیشه وقتی چیزی مینویسم اول با خودم هستم. کاش “ناسی” بودن از وجودمان کم شود. * فمن اشعر التقوی قلبه برز مهله و فاز عمله، فاهتبلوا هبلها و اعملوا للجنه عملها *اینجا +
نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۴:۴۳ ب.ظ روز ۲۵ تیر ۱۳۸۹ | دیدگاه (۰) ![]() انسان پس از آمدنها و دیدنها، ناچار به حالتی میرسد که خسته میشود و احساس میکند که رها شده و تنهایش گذاشته اند … اما بعضی ها که میتوانند از بدها، خوب استفاده کنند از همان حالت ها به حرکت بیشتری میرسند. آن را با یار میگویند نه با اغیار ” الهم اشغلنا بذکرک گاهی دلت تنگ میشود برای خدا و خسته میشوی از همهی دلبستگیها ولی … گیر میکنی در تصمیمگیری یکطرف خودت هستی و سه روز بیخیال همه چیز و خودت و خودت و خدا تصمیمگیری همیشه برایم سخت بوده در این موارد نفس این وسط بازی میکند … بهترین وقت برای قلقلک دادنت … نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۴:۴۸ ب.ظ روز ۰۵ تیر ۱۳۸۹ | دیدگاه (۰) ![]() کربلای هشت با هم بودیم. مدتی ازش خبری نداشتم . تو شلمچه شهید شده بود . اومدم تهران رفتم بهشت زهرا (س). کنار قطعه ۴۰ نشستم و براش یک جز قرآن خواندم . راه افتادم؛ از وسط قبرها می رفتم که تابلویی توجهم را به خود جلب کرد : شهید مهدی سقازاده . حال نوشت: دلم ارام گرفت و تا آخر جز ۲۰ را برایش خواندم. این روزها همه از فیلترینگ مینویسند و عملکردهای اشتباه در این حوزه من هم خواستم بنویسم و گله کنم، اعتراض و اینکه “سیلی به خودی” و “پاک کردن صورت مساله” درد را که درمان نمیکند هیچ! درمانش را سختتر میکند. ولی ترجیح دادم این روزها، کوله پشتی را به روز کنم. برای همین چند خط هم پاک کردم و دوباره نوشتم. تابستان رسید
بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس، جبهه، خاطرات، خاطرات تخریبچی، خاطرات جبهه، داداشی، درد و دل، دفاع مقدس، دلتنگی، شهدا، شهید، کولهپشتی، مهدی سقازاده نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۴:۵۱ ق.ظ روز ۰۱ تیر ۱۳۸۹ | دیدگاه (۰) ![]() |