![]() ![]()
مجلس اول؛ حسین علیه السلام
پای نامه صد و چهل امضا بود. نوشته بود:” بشتاب، ما چشم به راه تو هستیم“ نوشته بود:” برای امدنت آماده ایم و دیگر با والیان شهر نماز نمی خوانیم” نامه در دستهایش، وسط بیابان روبروی سپاهی که راهش را بسته بودند ایستاد. کسی را کشته ام که خونش را بخواهید؟ مالی را برده ام؟ کسی را زخمی کرده ام؟ بی دلیل هلهله کردند. گفت:” مردم کوفه مرا دعوت کرده اند. این نامه ها” صداهای بی معنی و نامفهوم در آوردند تا صدایش نرسد. جلوتر آمد تا صورت هایشان را ببیند و ناگهان ساکت شد!
“شیث بن ربعی !! حجار بن ابجر !! قیس بن اشعث!! “ اسم ها همان اسم های پای نامه بود.
نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۲:۱۸ ب.ظ روز ۲۷ آذر ۱۳۸۸ | دیدگاه (۰) ![]() نسل سومی هستیم و شاید تنها خاطره ای که از زمان حیات امام به یاد داریم، همان روزهای اواسط خرداد شصت و هشت است و گریه و بی قراری پدر و مادر هایمان.
هر چند زمان حیاتش نبودیم ولی پیرو راهش بودیم و هستیم و ان شالله خواهیم بود. دم از بازگشت به مواضع اصلی امام میزنند، آن وقت کسانیکه خود را پیروشان میدانند، عکس امام را پاره می کنند و توهین به او و جانشین برحقش. بدانید ما بیداریم و با جسم و جان و قلم هایمان در برابر این مواضع و سخن ها ایستاده ایم. وعده وبلاگ نویسان ارادتمند به رهبر کبیر انقلاب در اعتراض به این بی احترامی، روز سه شنبه ۲۴ آذرماه از ساعت ۱۵ الی ۱۷ در سالن سید الشهداعلیه السلام میدان هفت تیر تهران
نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۲:۲۰ ب.ظ روز ۲۱ آذر ۱۳۸۸ | دیدگاه (۰) ![]() بارانهای سیل آسای منطقه جنوب بسیار معروف است و بخاطر رسی بودن خاک آنجا، آب در زمین فرو نمیرود و سیل راه میافتد و راه رفتن روی گلهای رسی بسیار سخت میشود. پ ن: راوی داستان، با اجازه خاطره تان را کمی ویرایش کردم. نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۲:۲۳ ق.ظ روز | دیدگاه (۱) ![]() همه میمیریم. یادم باشد قیامتی هست. یادم باشد، آن موقع فقط من هستم و خدا و نامهٔ اعمالم یادم باشد؛ یادمان باشد مسلمان، کافر، بسیجی، سبز، منافق، حزب اللهی، ولایی، لیبرال، جمهوری خواه، آزادی خواه، پیرو خط امام، فاشیست، جیره خوار ![]() |