![]() ![]()
از نمایشگاه کتاب
اذان ظهر که داده میشد، کمکم کارها را جمع میکردیم و میرفتیم برای نهار و نماز. برای تجدیدوضو، دستشویی سمت غرفههای کودک و نوجوان خلوت بود؛ چون درش وسط راهپلهها بود و کمتر کسی از وجودش خبر داشت. آه آدمها آدمها آدمهای زندگیام نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۶:۵۰ ب.ظ روز ۰۱ خرداد ۱۴۰۱ | دیدگاه (۰) ![]() ۱. بیست سال پس از عامالفیل بود. برخی از جوانمردان قریش دور هم جمع شدند. دست در آب زمزم کردند و باهم پیمان بستند که اگر بر کسی از اهالی مکه یا بیگانهای در این شهر ستمی رود، او را یاری کنند تا حق خود را از ظالم بگیرد. پیمان “حلفالفضول” از شریفترین پیمانهای میان عربها بود. این مطلب را برای مجله اینترنتی واو نوشتهام. نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۱:۱۰ ق.ظ روز ۲۴ فروردین ۱۴۰۱ | دیدگاه (۰) ![]() 🔻در کاظمین متولد شد، دو سالش بود که پدرش را از دست داد. بعد از آن او مانده بود و دو برادرش، سیدمحمدباقر و سیداسماعیل. آمنه اسماش بود. وقتی یازده ساله شد، همراه برادرانش به نجف رفت. او هم میخواست درس دین بخواند. آنسالها حوزه نجف قسمت خواهران نداشت، این بهانه باعث شد که استاد اصلی آمنه، برادرش سیدمحمدباقر شود. آمنه حیدر صدر، مشهور به بنتالهدی آنقدر با جدیت و تلاش درس خواند که تا درجه اجتهاد پیش رفت. 🔹درس خوانده بود و فعال وقتش را گذاشته بود برای کار فرهنگی، از کلاس قرآن و امور دینی برای دختران جوان گرفته تا نوشتن داستان و رمان برای مجلهی الاضواء. شمشیر بسته بود که دخترها در مورد الگوها و غربیها اصل ماجرا را بدانند و زود خودشان را نبازند. مدارس الزهرا(س) در شهرهای بغداد شعبههای مختلفی داشت. این مدارس وابسته به صندوق خیریه اسلامی بود. بنتالهدی سرپرست این مدارس شد. او برای آموزش بیشتر معلمان کلاس برگزار میکرد، چیزی شبیه به همین دورههای ضمن خدمتی که این روزها ما داریم. اما او در سالهای ۱۳۵۰ یعنی ۱۳۱۰ شمسی، در روزهایی که رضا پهلوی تلاش میکرد به بهانههای مختلف بین نمد جمهوری و دیکتاتوری برای خودش کلاه جذابی بدوزد، این کار را انجام داد. 🔸️به دانشجوها اهمیت میداد. برایشان وقت مشخص میگذاشت و سوالاتشان را بیجواب نمیگذاشت. بهانهای شد و مدارس را تحویل وزارت تعلیم و تربیت عراق داد. اما اسحلهاش را زمین نگذاشت. نوشتن، وسیله و ابزارش بود. 🔹️زنان و دختران عراق را رها نکرد. اولین زن شیعهای بود که برای دختران نوجوان داستان نوشت. او آنها را ناخواسته وادار به تفکر میکرد. فعالیت سیاسی و روشنگری را با استاد، برادر، یار غارش، محمدباقر دنبال میکرد. قطعا شما هم تعجب کردید که در آن دوره از خفقان حزب بعث چنین روحیهای چطور فعال مانده بود. برادرش را دستگیر کرده بودند. او هم زینبوار برای حسینش سخنرانی و روشنگری کرد. 🔸️بنتالهدی به حرم امیرالمومنین(ع) رفت و در خطابهای غرا در خصوص دستگیری سیدمحمدباقر صحبت کرد. او با این سخنرانی آتشی روشن کرد که دامنه آن از نجف شروع شد و تا بغداد، کاظمین، فهود، نعمانیه، حتی لبنان و بحرین و ایران … کشیده شد. 🔹️دولت بعث برای خاموشی این آتش دست به کار شد و او را دستگیر کرد و به شهادت رساند؛ آمنه به برادرش رسید. این خواهر و برادر طاقت دوری هم را نداشتند و هر دو در ۲۴جمادیالاول ۱۴۰۰ قمری به دست رژیم بعث عراق به شهادت رسیدند. این مطلب را برای مجله واو به مناسبت سالروز شهادت بنتالهدی صدر نوشتهام. برای دیگران، بنتالهدی صدر، حضور اجتماعی زنان، زنان، زنان در اجتماع، زنان در جنگ، زنان عرب، عراق، مجله واو، مقاومت اسلامی نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۱:۱۶ ق.ظ روز ۲۰ فروردین ۱۴۰۱ | دیدگاه (۰) ![]() “ایهالناس! دیروز در حوالی تجریش پادشاه شما عاشق شد” از حدود دو ماه پیش، تیزرهای سریال جدیدی در شبکه خانگی در حالیکه این جمله بر روی آن پخش میشد، منتشر شد. جملهای که کلیدواژههای اصلی سریال را با خود داشت. عشق و شاه؛ کلیدواژههایی تکراری اما وقتی نام حسن فتحی در کنار آن آمد، به مخاطب مژدهی یک سریال عاشقانهی تاریخی جذاب را میداد. بعد از یکی دو ماه کش و قوس آمدن و انتظار، بالاخره قسمت اول آن پخش شد ولی مخاطب مشتاق را دلسرد کرد. یکی از بزرگترین ایرادات که در همان قست اول به چشم مخاطب میآید، گریمهای بازیگران است. آرایشهای زنان سریال، از زنان حرمسرا و کاخ شاه تا زنان روستایی و رعیت، آرایشهایی امروزی است. انگار جنبهی تجاری و رنگ و لعاب داشتن سریال برای آقای کارگردان مهمتر از نقل صحیح تاریخ بوده است. درست است که بازسازی تاریخ در آثار سینمایی اگر مو به مو اجرا شود، باعث عدم جذب مخاطب و دیده نشدن کار میشود اما قرار نیست و نباید به این بهانه تاریخ را جعل کرد. مثلا خدیجه که دختری روستایی و از خانوادهای رعیت و زجرکشیده بوده، در ۱۷۰ سال قبل با چهره و سروشکلی شبیه دختران امروزی نمایش داده میشود. طبق اسناد تاریخی، ناصرالدین شاه در زمان کشته شدن امیرکبیر بیست سال داشته است، اما گریم بهرام رادان که نقش ناصرالدین شاه را ایفا میکند، سنی حدود سی سال را به مخاطب القا میکند. ایراد بعدی که در قسمت اول در ذوق مخاطب زده میشود، دیالوگهای امروزی در اثری تاریخی بود. مخاطبی که حسن فتحی را با شب دهم و آن دیالوگهای جاندار و لحن تاریخیاش میشناسد، حال با جیرانی مواجه میشود که مادرناصرالدین شاه او را “ناصر” و خواهرش او را “امیرم” صدا میزنند. شاه قاجار بیان و نحوه ادای کلماتش مانند جوانی امروزی است. یا واژهها و تکهکلامهایی که در بیست سال اخیر رواج یافته را از زبان شخصیتهایی که صد و شصت سال قبل میزیستند، میشنود. مساله وقتی بغرنجتر میشودکه برخی دیالوگها و واژگان به سبک آن زمان گفته میشود و برخی به سبک این زمان و این آمد و شد و تغییر ادبیات زبانی و گفتاری، مخاطب را بیش از پیش اذیت میکند. برخی سکانسها در قسمت اول، بیشتر در حال و هوای تهران هزارو چهارصد میگذشت تا تهران هزار و دویست و سی. مانند صحنهای که سیاوش به خدیجه میگوید قصد دارد به خواستگاریاش برود و خدیجه مانند دخترکان نوجوان امروزی، ذوقزده و از خود بیخود میشود. فراموش نکنید بستر تاریخی که سریال در آن روایت میشود، یک جامعهی سنتی و روستایی در صد و هفتاد سال قبل بوده است و این حرکات از یک دختر در چنین بستری بعید به نظر میآید. صحنهی مسابقه بین خدیجه و سیاوش و همراهی کردن روستاییان با آن دو که دختر و پسر جوانی هستند نیز شامل همین روایت نامحتمل میشود. در کل میتوان از دو قسمت اول سریال چنین برداشت کرد که انتظار مخاطب از کارگردان بیشتر از آنچه به نمایش گذاشته شده، بوده است. فتحی با بازگویی قصهای واقعی از دل تاریخ و آوردن چند بازیگر مشهور، خواسته است هم علاقهی قدیمی خود یعنی در دل تاریخ گذر کردن را دنبال کند و مخاطب را با خود همراه کند، هم جنبه اقتصادی و سود تجاری را داشته باشد؛ اما صحنههای مصنوعی (مثل صحنه گردن زدن)، ریتم کند و خستهکننده، دیالوگهای نامتوازن، گریمهای نچسب، کار را غیرقابل باور و تجاری کرده است. درست است که نویسنده میتواند هرآنگونه که خودش خواست داستان و قصه را روایت کند، اما زمانی که در مصاحبهها میگویند “به تاریخ وفادار بودهایم” توقع مخاطب دیدن روایتی صحیح و واقعی از تاریخ است. قطعا با دیدن یکی دو قسمت از یک اثر، نمیتوان نظر کلی درباره آن را داد اما شروع هر اثر هنری، چه فیلم و سریال و چه کتاب نقش بسزا و تعیینکنندهای در موفقیت کلی آن دارد . این مطلب را برای مجله اینترنتی واو + بر اساس دو قسمت نخست سریال جیران، نوشتهام برای دیگران، بهرام رادان، تاریخ، تاریخخوانی، جیران، حسن فتحی، سریال شبکه خانگی، عاشقانه، قاجاریه، مجله واو، نقد، نقد فیلم نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۱:۵۹ ق.ظ روز ۰۷ اسفند ۱۴۰۰ | دیدگاه (۰) ![]() حتما خبرهای مربوط به دروازهبان تیم ملی بانوان را شنیدهاید. دختر جوان ایرانی که در بازی با اردن توانست دو پنالتی را بگیرد و بعد از این جریان، تیم اردن، بخاطر چهره کمی مردانه این دختر، خواست که جنسیتش احراز شود. سیل پستها و لایکها در جهت حمایت از خانم کودایی براه افتاد. از کاربران ایرانی تا کاربران عرب. این وسط یک مساله دیگر فارغ از شخص زهره کودایی مطرح میشود که جا داشت انجمنهای حمایت از زنان به آن میپرداختند. آن هم توهین به همهی خانمها توسط فدراسیون اردن است. تیم اردن پس از باخت در برابر ایران و گرفتن دو ضربهی پنالتی توسط کودایی این ادعا را مطرح کرد. میتوان اینطور نتیجه گرفت که اردنیها این میزان دقت و قدرت را از یک زن بعید میدانند و اگر فردی بتواند چنین خوب بازی کند، قطعا مرد است نه یک زن! آیا این ده روز، انجمنهای بینالمللی زنان از این جهت اعتراضی به این موضوع کردند؟ نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۹:۲۹ ق.ظ روز ۳۰ آبان ۱۴۰۰ | دیدگاه (۰) ![]() به عنوان یک زن مسلمان که طبعا یکسری محدودیتهایی داره، همیشه برام سوال بوده و سواله که تا حالا یک زن مسلمان جهانگرد داشتیم؟ تو اینستا یک مدت دنبالش گشتم ولی پیدا نکردم. از اون آرزوهاییه که همیشه داشتم و گمونم فقط یکبار که تنهایی رفتم شیراز و اصفهان یک کم محققش کردم و سفرهای تنهایی و دانشجویی به عراق و عربستان که گاهی خودم کوچه ها و خیابون ها رو میگشتم. البته مقیاس خیلی خیلی کوچیکیه :)) حالا چرا اینها رو در ریویو این کتاب نوشتم؟ چون کتاب درباره جهانگردها و ماجراجوهای مختلفه. افرادی که به شیوه های مختلف خودشون، جهان رو یا قسمتی از اون رو گشتن و دیدن و کتاب این افراد رو برای نوجوون ها معرفی میکنه و ترغیب میکنه به ماجراجویی. نترسیدن و دنبال کشف رفتن. حقیقتش یک مقدار تردید دارم که کتاب رو به خواهرزادهام بدم بخونه یا نه! ممکنه تو آرزوها و آیندهاش تاثیرگذار باشه. حالا تاثیر مثبت یا منفی، نمیدونم. کاش یک خانم مسلمان جهانگرد پیدا میکردم و خاطراتش رو میخوندم. پن: کتاب توسط نشر اطراف منتشر شده. نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۹:۳۴ ب.ظ روز ۰۵ آذر ۱۳۹۹ | دیدگاه (۰) ![]() دیروز فیلم marrige story رو دیدم. تولید پارسال بود و جایزه نقش مکمل زن رو در اسکار گرفته بود. داستان درباره یک زوج تئاتری بود که بعد گذشت چند سال از ازدواجشون و با داشتن یک پسر حدود ده ساله، میخوان از هم طلاق بگیرند. فیلم حدود دو ساعت و نیم بود و ریتم کندی هم داشت. انقدر برای من کند و خسته کننده بود که دو روز طول کشید تا فیلم رو کامل دیدم! یعنی از فیلمهایی نبود که میخکوبم کنه و تا تمومش نکرده باشم، دکمه استپ رو نتونم بزنم. ولی داستانش داستان واقعی بود. یعنی زوجهای زیادی تو جهان وجود دارند که درگیر داستان این فیلم هستند. درک نشدن، نفهمیدن همدیگه، نفهمیدن خواستههای همدیگه و دوست داشتن هم در همان لحظهی متنفر بودن! صحنهای که دعواشون شدید شد و مرد رو به زن گفت دوست دارم بمیری و یه کامیون بیاد از روت رد بشه و بعد به گریه افتاد، به نظرم تاثیرگذارترین صحنهی فیلم بود. ![]() توصیه به دیدنش نمیکنم! چون حرف تازه و جدیدی برای زدن نداشت. نویسنده: سيده فاطمه مطهری - ساعت ۸:۴۵ ب.ظ روز ۰۲ آذر ۱۳۹۹ | دیدگاه (۰) ![]() |